«سعيد نعمتا...» را با سريالهاي «رستگاران» و «زير هشت» بهخوبي ميشناسيم و ميدانيم که نوشتههاي او در اکثر زمانها از يک روند پيروي ميکند ولي حداقل ميتوان عنوان کرد که در «جراحت»، سطح پرداخت داستان بهتر شده است. با اين حال از همان قسمتهاي ابتدايي حدس ميزديم که قرار است با موضوع خيانت، فتنه، رابطههاي زخمي، دشمنيهاي عميق و کينههاي ديرينه دستوپنجه نرم کنيم. اين بار نعمتا...، چالش و مناقشه اصلي داستانش را از درون جامعه به ميان خانواده آورده و با ترسيم يک موقعيت پيچيده خانوادگي، گرههاي داستاني را با بحرانهاي عاطفي و منطقي ترکيب کرده است تا با تزريق استرس و التهاب، شکل و شمايل اين بحرانها بهتر و برجستهتر بهنظر برسد.
خط قرمز قرمز
اين روزها مرور داستانهاي احساسي و عاطفي که گاهي با روشهاي نخنما شده هندي بروز ميکنند دردي از تماشاگري که فکر ميکند دوا نميکند، ولي «محمدمهدي عسگرپور» در سريال جديدش يک معضل خانوادگياجتماعي را مطرح ميکند و به سراغ موضوع بارداري قبل از ازدواج ميرود و بهگونهاي از اين خط قرمز عبور ميکند که به هيچ کسي بر نميخورد. اين هنر عسگرپور و نعمتا... است که اين بحران را در بستر يک خانواده سنتي و پايبند به آداب و سنن مطرح ميکنند و در عين حال مسائلي چون نظارت خانوادهها بر يک ازدواج فاميلي و صيغه محرميت را هم بهعنوان نکات ايمني کارش ميآورد که هرکدام از آنها به روند داستان پرپيچوخم «جراحت» کمک ميکند.
ساختار فيلمنامه
«جراحت» با داستان زندگي آغاز ميشود که در زمانهاي دور به بلايي عظيم (قتل پدر) دچار شده است و از همان ابتداي امر و با مطرح شدن داستان اعدام خواهرزاده کاميار، حدس ميزنيم که بلايي ديگر در راه است و از اين بهبعد، اين سيل بلاهاست که به سوي اين خانواده هجوم ميآورد. اما آنچه که بيننده را شوک زده ميکند، حجم اتفاقات بدي است که در دورهاي از يک زندگي بهوقوع ميپيوندد، آيا پيشينه اين خانواده در تمام دورانهاي گذشته اينچنين سياه بوده؟ ما هم قبول داريم که تمام مشکلات بشري از يک لحظه کوچک آغاز ميشود ولي بدونشک زمينهاي ديرينه براي بهوجود آمدن اين فجايع نياز است. با اينحال و آنطور که ديدهايم، زندگي خانواده داستان، پس از فوت پدر و تا بهامروز سرشار از موفقيت بوده است، گويا سريال جراحت اين توان را نداشته است که پيچشها و تنشهاي روابط خانوادگي را قبل از فروپاشي بهروشي صحيح نشان بدهد.
بازيگران و شخصيتپردازي
اين نکته را نبايد از نظر دور کرد که بخش عظيمي از بار سريال روي دوش بازيگراني افتاده است که با هنرنماييهايشان بيننده را کاملا با موضوع داستان درگير ميکنند. البته شايد ميزان عصبيت موجود در بازيگراني چون «امين تارخ»، «علي عمراني» و «آتنه فقيهنصيري» بسيار زياد باشد و هرچند همين خصيصه به ترسيم بهتر فضاي داستان کمک ويژهاي کرده است وليکن باعث شده تا ساير نقشها آنچنان به چشم نيايند. بهعنوان مثال نقشهاي پسر، دختر و همسر «بزرگ» را ميتوان با کمي ارفاق از قصه حذف کرد بدون اينکه خللي در سير داستان پيش بيايد و ازطرف ديگر ناهماهنگ بودن وزن بازيگران مسن و جوان سريال ضربه بزرگي به پيکر روايت وارد کرده است. ازطرف ديگر «سيد ياسر جعفري» و «مهدخت مهدويفر» نيز نتوانستهاند در مقابل بازيگران مسنتر، چيز خاصي ارائه کنند.
نقشهاي خاکستري
در داستان «جراحت» نقشهاي خاکستري فراوان ديده ميشود و اين يکي از نکاتي است که اين سريال را نسبت به نمونههاي معمول و حتي نوشتههاي قبلي «نعمتا...» داراي امتياز ويژهاي کرده. حتي شخصيت «بزرگ» که در ابتداي سريال به گونهاي قهرمانانه نشان داده ميشود هم در دام فتنهها و کينهورزيها گرفتار ميشود و همين غيرقابل پيشبيني بودن شخصيتها در موقعيتهاي بحراني به هرچه باورپذيرتر بودن آنها کمک ميکند. چنانکه ديده ميشود در بعضي زمانها تصميمات درستي ميگيرند و گاهي چنان در دام فتنهها ميافتند که بزرگترين خطاها از آنها سر ميزند؛ درواقع ميتوان گفت «جراحت» سريالي است که بر پايه لغزشهاي انساني بنا شده که از منظر بيروني بسيار واقعي بهنظر ميرسد.

طاقت فرسودگیام هیچ نیست

سوتیهای عجیب

آب بندی سیروس و محسن

پایتخت قلبها

شلنگ آب در پایتخت

کشششششدار و مریض

سندروم سریالسازی فستفودی

فتوچاپ 531

عاشق نشدی، طعنه مزن عشاق را!

جارچی 531

پیشنهادهایی برای کتاببازهای کتاب به دست

همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!

تلگجیم 531

بخند و بترس

جیم و ناپایداری هوا

سبک زندگی تلویزیونی

در تشریح مختصر رابطه پیچیده خشم با تصمیمهای مهم ما

لطفا حواستان نباشد

اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟
