از وقتی اصغر فرهادی سبک پایان باز را برای فیلمهایش انتخاب کرد، این سبک فقط محدود به سینما نماند و در نوشتهها و داستانها هم تکرار شد. پایان باز چیز بدی نیست ولی استفاده غلط از آن به یک داستان اعصاب خردکن منجر خواهد شد. پایان باز وقتی بهتر جواب میدهد که خواننده را بین دو ابهام بگذارد تا به میل خود یکی را انتخاب کند نه اینکه بین دنیایی از ابهامات و در میان داستان خواننده را به حال خود رها کنیم به بهانه پایان باز! گرهها باید به تدریج در داستان باز شوند و حواستان باشد مدل سریالهای صدا و سیما یکهویی در قسمت آخر همه چیز را به همه چیز ربط ندهید!
محسن بی گزند!
صفحه اصلی- محرمانه – یادداشت کاربران
تاريخ انتشار24/03/95
قصه آلبوم «امیر بیگزند» با همه قبلیها فرق دارد. تغییر نام آلبوم از چنگیز به امیر بیگزند یعنی تغییر خود و راهِ چاووشی؛ از راه چنگیز به راه امیر! از راهی خسته و شاکی از ناملایمات زندگی و وارونگی چرخ گردون تا راهی به سمت کسی که او را از آسیبهای خودی و غیرخودی محفوظ نگه میدارد!
چهل سالگی سن مبعوث شدن است. سن تکامل! سنی که آنجا تازه تکلیفت با جهانت مشخص میشود و انسان تازه میفهمد که از دنیا چه میخواهد. میفهمد که آیا حقش را از دنیا گرفته یا دنیا حقش را از او گرفته! سنی که یکی مثل شهاب حسینی را میسازد. کسی که در یکی از بالاترین جشنوارههای جهانی سینما بدون خوف و اضطراب از هجمههای بعدش جایزهاش را تقدیم امام عصر(عج) کند و این همان عشقبازی دونفرهی خالصانه و خصوصی است. ... و حالا محسن چاووشی در حوالی قله چهل سالگی قرار گرفته. قله تکامل. قلهای که میشود با فتحش پرچم خودش را آن جا بکارد و نامش را جاودانه کند. برای محسن چاووشی مسیر زیادی باقی نمانده است. فقط کافی است بدون توجه به سنگریزههای مسیر به حرکت خود ادامه دهد و مسیرش را گم نکند. همین!
رسالت هنر
صفحه اصلی-پنجره– یادداشت کاربران
تاريخ انتشار :29/03/95
از طنز مهران مدیری با دوستی حرف زدم که اما باید کمی حواسش را جمعتر کند. بهخاطر مخاطب گستردهاش و تاثیری که در فرهنگ عامیانه و بخصوص مکالمات روزمره مردم میگذارد. اینکه درد و مرض و هر شوخی این سبکیای در کارهایش رواج دارد مطلوب نیست. رامبد جوان را بهخاطر ادب کلامش تحسین کردهام و احترامی که در پی رواجش است. هرچند که محمدبحرانی که بسیار بسیار برایم عزیز است در قالب کلام جنابخان معدود دفعاتی بسیار زیرکانه شوخیهای نه چندان مناسبی داشته. دیگر در مورد طنزهای رضا عطاران و سریالهایی که چندسالی با بازیگرهای تقریبا یکسان در نوروز و ماه رمضان پخش میشد هم چیز خاصی نمیگویم که به اندازه کافی در برههای روابط توام با توهین و تمسخر و داد و قال را در خانواده اسباب خنده بیننده قرار میدادند. خندهای که به نظر من حس تاسف را به همراه نداشت که بشود اینطور استنباط کرد که بیننده به ضعف و عیب چنین ساختاری اینچنین پی خواهد برد. من مصرّم بر این دیدگاه که هنر باید گریزگاه ناملایمتهای زندگی باشد، هنر باید دوام بخش آرمان گرایی و امید باشد، نه در حد اغراق که در قالب ارادهای دست یافتنی.

دقت در انتخاب همسر؛ پیام جشنواره سی و هفتم

آیا رکوردشکنی فروش بلیتهای جشنواره امسال، اتفاقی بود؟

اینستادونی 569

ماشین برای ما، یا ما برای ماشین

بازی به شرط خنده

کدام ورزش را بیشتر دوست دارید؟

تنـــوع ژانـــر و مــضمون، بـــدون اثری شــــــاخص

بلای واهمه از یک اسم

چهره هفته 569 (وزیر اقتصاد)

با حیوانات هم مهربان باشیم

زیر درخت گلابی وحشی

ایران زیبا

#همسایه

ژانر ورزش

سهمیه شیر کاکائو قطع میشود!

رنگواره ۳۷ام

«مایک» جردن ایرانی

#فیبر_نوری

قهرمانان روی پرده
