سلام بر جیم خوانان عزیز، چه آنهایی که فیلم ترسناک نگاه میکنند و چه آنهایی که شهرزاد نگاه میکنند. باور کنید تا وقتی با چشمان مبارک خودمان ندیده بودیم باور نمیکردیم. اوایل فکر می-کردیم همه چیز به حواسپرتی تازه داماد جیم یعنی مدیر اجرایی مربوط میشود، بعد که فهمیدیم کور خواندیم، در اواسط فکر کردیم که همه چیز زیر سر ادمین سایت جیم است که رابطه کارد و خامهای با مدیر اجرایی دارد، اما بعد از آن که این فکرمان نیز به سنگ خورد، در اواخر به چیزهای دیگری فکریدیم که حتی فکرش هم گوشتهای تنمان را آب میکرد.
ماجرا از آن جایی شروع شد که برخی حوادث مشکوک در جیم به وقوع پیوست، البته این حوادث فقط شبها و درست وقتی هیچکس در دفتر نیست اتفاق میافتد! مثلا شب که دفتر را ترک میکنیم همه چیز صحیح و سالم است اما صبح که به محل کار میآییم با یک خرابکاری مواجه میشویم. یک روز کمد دیواری افتاده است، یک روز پرده اتاق صفحه آرایی سوراخ شده است، یک روز کولر گازی تا صبح روشن بوده و آب کل اتاق رو برداشته است، یک روز گاز روشن بوده و کتری سوراخ شده است و یک روز هم یک کله بریده شده توی مایکروفر میبینیم! البته این آخری را الکی و برای این که جو بدهیم گفتیم ولی واقعا این شبهای جیم شبهای ترسناکی شده است.
وقتی جیم به شعر کوتاه میگه شعرک، پس خوبه که ما هم بهش بگیم {نشریک},! (مهدی از مشهد)
آینه!
جیم جان خیلی انتقاد میکنی از همه چی آدم خسته میشه از خوندنت. لطفا به جای انتقاد صرف راهکار بدهید. با تشکر مهدی از نیشابور
الان از ما انتقاد کردی؟! کار ما نیست شناسایی راهکار، کار ما شاید این است که دنبال اتوبوس خط 10 بدویم!
سلام جیم میخواستم بپرسم رمان پستچی چیستا یثربی رو کجا میتونم بخونم؟
هم تو اتاقت میتونی بخونی هم تو آشپزخونه، فقط داداش کوچیکت نبینه که حال و حوصله گریههاشو نداریم!
جیمی سرکار نیستیم؟ از این راههای سرچ توی گوگل فقط دو تاش واسه من کار کرد
گوگلت رو عوض کن...
سلام جيمی خيلی حرفا دارم باهات. الان كه يه شمارتو از لای كتاب گسسته كتابخونه! پيدا كردم، خيلی ذوق كردم. مال حدود دو سال پيشه؛ همون موقعا كه ديگه خوندنت رو كنار گذاشتم. الان حتی نميدونم هنوز هستی يا نه! دو ماه ديگه كنكور دارم. بعد از اون قول ميدم سراغت رو بگيرم؛ اما اگه قول بدی پيامم رو بچاپی، منم قول ميدم همين هفته بيام سراغت:) مينا از مشهد
یک شماره دیگهمون لای کتاب روشهای پیوسته است اگه قول بدی پیدا کنی، دو تا شماره از ما رو پیدا کردی!

اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟

دونده هزارتو در خط پایان

همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!

دیالوگ ها از زبان سازها

چیه این پنهون کاری؟

طرح ساماندهی لوازم تحریر

حقوق متقابل جامعه و بوهای ما!

هوای بارانی و مزه پرانی!

پلاستیکت تو حلقم!

تقصیر آنها نیست که ما میمیریم!

مینی 532

جشنواره گلهای «ساشا ایلیچی» در روسیه

ورود به جهان سفید لبنیات

هنوز امیدی هست

شوش مولوی راهآهن یا در سوگ تهرانی شدن

پسر پدرِ شجاع

خاطرهنویسی نوین با «دایرا»

جارچی 532

مموری را از دست اینستاگرام و تلگرام نجات دهیم
