
دکتر علیرضا نبی با حضور در برنامههای مختلف سیما به عنوان جامعهشناس و کارشناس مسائل خانواده و حضوری متفاوت در برنامه ماه عسل، به چهرهای آشنا برای مردم تبدیل شدهاست. در این گفتوگوی وی به تشریح معضل فحاشی و استفاده از کلمات نامناسب پرداختهاست ...
آیا میتوانیم بگوییم ادبیات جوان امروز در مقایسه با جوان دیروز، ناپسندتر جلوه میکند؟
نمیتوان چنین مقایسهای داشت. چرا که زمان و مکان هر دو تاثیر به سزایی دارند و نمیتوان این دو فاکتور را نادیده گرفت. در زمانهای قدیم ارتباطات محدودتر بود و دریافت جوانان در یک فضای بستهتر نظیر خانواده و محله اتفاق میافتاد اما این روزها جوان ما با هجمهای از اطلاعات مواجه است و طبیعتا از آنها تاثیر میگیرد. پس نمیتوان مقایسهای بر پایهی خوب یا بد بودن جوان امروز و دیروز داشت.
چه شد که جامعه امروز ما به سمتی رفته است که فحاشی میتواند معیاری برای ابراز صمیمیت باشد؟
بیایید نوک پیکان را به سمت برنامهریزان کلان کشور برگردانیم. چرا که جریانی رخ داده است و هیچ یک از متولیان فرهنگ برای آن برنامهریزی نکردهاند تا آن را هدایت و کنترل کنند. اگر کسی باک بنزیناش را پر کند و بنزین از آن سر ریز شود، همه ما آن فرد را خطاکار میدانیم اما اگر دقیقتر شویم میبینیم که این پمپ باید قطعکن داشته باشد! نگاههای متفاوت تحلیلهای متفاوتی هم به دنبال دارد. به نظر من به این سوی ماجرا باید توجه داشت که در این دهکده جهانی، متولیان خوراک لازم را به فرزندان این سرزمین ندادهاند.
منشا این ناهنجاری کجاست؟
ما دارای آموزههای فرهنگی و دینی بسیار غنی در این خصوص هستیم اما متاسفانه الگو برداری از دیگر فرهنگها این معضل را بوجود آورده است. نخستین بار که شوخی، صمیمیت، خشم و ارتباط معمول با فحش همراه شد، از طریق هالیوود اتفاق افتاد. خب ما در ازای آن به جوان چه دادیم؟ اگر این انتقال را ما انجام ندهیم، دیگری انجام میدهد. ما چه به نسل جوان دادهایم که امروز توقع داریم همان را بازپس گیریم. بر چه اساس باید او را مقصر بدانیم؟ متولیان فرهنگ برنامهریزی نداشتند و نتوانستند شرایط را به خوبی پیشبینی کنند و امروز معلول را محاکمه میکنند، در حالی که من ترجیح میدهم علت محاکمه شود.
منظور از متولیان فرهنگ دقیقا چه کسانی هست؟
اصحاب قلم و اصحاب تصویر در راس این ماجرا قرار دارند. ادب از مدرسه، روزنامه، کتابها، تلویزیون، گفتمانهای جامعه شکل میگیرد. اگر ما از خط فکری دیگری خوشمان نمیآید چطور در روزنامهها دراین باره صحبت میکنیم! به ادبیات 10 سال اخیر ما نگاهی بیندازید. آیا ما مودبانه نقد میکنیم؟ معلم وقتی میخواهد درس بیاموزد آیا کرامت دانشآموز را در نظر دارد؟ در رسانه ملی گاهی زن و شوهرها به گونهای با هم صحبت میکنند که من به عنوان والد از اینکه فرزندم چنین صحنههایی را ببیند هراس دارم. آدمهای مسن را مسخره میکنند در حالی که پیامبر میفرمایند اگر در دایره زندگیتان یک فرد مسن بود که چیزی برای شما جز موی سفید نداشت، بهشت برایتان تضمین میشود. آیا در سیمای ما اینطور برداشت میشود یا اینکه پیرمرد یک آدم گوش سنگین، خرفت و کم هوش است که باید باعث خنده مردم شود. دانشجوی ما در دانشگاه سرشار از انرژی است و آماده برای تغییر جامعه و دنیا و حتی کرات! ما با این انرژی زیاد چطور برخورد میکنیم؟ آیا به او آزاداندیشی را میآموزیم و برای تفکراتش ارزش قائل میشویم؟ همه اینها کنش است و واکنش آن چیزی است که امروز در جامعه میبینیم. ما منابع ادب را از جوان گرفتهایم و حال توقع داریم واکنشی بسیار مودبانه از او ببینیم.
نقش خانواده در این میان چیست؟
در کشورهایی نظیر ایتالیا هر زوج باید 600 ساعت آموزش ببینند تا بتوانند با هم ازدواج کنند اما در اینجا بحث آموزش و آمادگی برای ازدواج و فرزنددار شدن مطرح نیست. خانوادهها باید بدانند که ادب تا چه حد در آرامش زندگیشان موثر است و استفاده از حرف رکیک علاوه بر کاهش روزی زندگی، چه اثرات منفی بر رفتار کودکشان دارد. زوجهای ما گاهی نمیدانند باید چطور باهم صحبت کنند و اگر ما از عکسالعمل نوجوان یا جوان ناراضی هستیم، عمل را باید تغییر دهیم و به فراخور سن فرزندم با او ارتباط موثر داشته باشم. پیامبر حدیثی دارند که میفرمایند فرزندان به کیش دوستان خود میروند. انسان بیش از هرچیز از دوستان تاثیر میگیرد و شاید یکی از عوامل دیگر فحاشی، دوستان باشند. معمولا والدین زمانی به دنبال فرزندان میگردند که فرزند در میان دوستان نامناسب کاملا گم شدهاست!
میتوانیم بگوییم فحاشی ریشه در فرهنگ یک جامعه دارد؟
نظر من کاملا اکتسابی است اما فرهنگ میتواند بازدارنده باشد. زیبندهی یک تاریخ کهن با اسطورههای سرشناس نیست که امروز ما الگو برداران فرهنگی غلط باشیم. ایران سرزمین فردوسی، حافظ و سعدی است. ما امروز در خراسان، آرامگاه مردی را داریم که اگر نبود معلوم نبود ما به چه زبانی صحبت کنیم اما ما به خاطر زحمت این مرد بزرگ زبان شیرین فارسی را داریم. حیف است این شکر قند فارسی را ما به حرفهای ناپسند آلوده کنیم.

طاقت فرسودگیام هیچ نیست

سوتیهای عجیب

اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟

شلنگ آب در پایتخت

پایتخت قلبها

آب بندی سیروس و محسن

کشششششدار و مریض

سندروم سریالسازی فستفودی

همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!

دونده هزارتو در خط پایان

فتوچاپ 531

پیشنهادهایی برای کتاببازهای کتاب به دست

عاشق نشدی، طعنه مزن عشاق را!

جارچی 531

تلگجیم 531

اندر احوالات مریدان و حرص دنیا

بخند و بترس

جیم و ناپایداری هوا

در تشریح مختصر رابطه پیچیده خشم با تصمیمهای مهم ما
