وقتی میخواهی از رفتن بنویسی، واژهها هم حال و هوای دیگری دارند! هزار واژه هم که به ذهن بیاید، باز هم کلماتی ردیف میشوند که سوگوار و اندوهگین و مبهوتاند! چنان میهمانانی سیاهپوش که در سوگ عزیزشان لب از سخن میبندند و بغض میکنند، آرام مینشیند روی صفحه کاغذ، جمله میشوند، تیتر میشوند... و مینشینند در صدر صفحهها... روزنامهها... تا از رفتن بگویند و فراقِ دیگری را با هزار چشم بغض کنند و بگریند! آن هم اگر قرار باشد از رفتن استادی بگویند که سالهای عمرش را، جوانیاش را... به پایِ درست نوشتن گذاشت!
استاد ابوالحسن نجفی را برخی به رعایت «رسم الخط» فارسی و برخی به «غلط ننویسم» میشناسند. بعضی او را با تکرار هزار باره ترجمه روان «شازده کوچولو» و بعضی دیگر با ترجمه ساده و بی آلایش زبان فلسفی سارتر! هم آنهایی که دوست دارند «جدا» بنویسند و همان آنهایی که دوست دارند «سرهم»! هم آنهایی که دغدغه زبان شناسی و حفظ اصالت آن را دارند و هم آنهایی که ویراست ادبی را وظیفه و رسالت خود میدانند!
هم آنهایی که دوستداران داستانهای بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری هستند_در حلقه ادبی جنگ اصفهان که استاد در آن قدمهایی تاثیرگذار در عرصه ادبیات مدرن داستانی برداشت، و هم آنها که سالهاست کتاب «مبانی زبانشناسی» را اصول کار خود قرار دادهاند... آنها که «وزن شعر فارسی» اش را برای سرودن خواندهاند و آنهایی که «امکانات زبان فارسی در ترجمه» اش را برای ترجمهای غنیتر و روانتر!
عمرش را به پای درست نوشتن گذاشت...
مگر میشود حافظه مردمان نجف، اصفهان، تهران... استادی را از یاد ببرد که در آن چشم به جهان گشود و ادبیات خواند و تدریس کرد. استاد ابوالحسن نجفی تحصیلکرده زبان فرانسه از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود و در دوران دانشگاه، از استادانی چون پرویز ناتل خانلری، فاطمه سیاح و موسی بروخیم تأثیر پذیرفت.
در سال ۱۳۳۸ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته زبانشناسی در دانشگاه سوربن پاریس ادامه داد. در سال ۱۳۴۴ به ایران برگشت.
ابوالحسن نجفی در سال ۱۳۶۹ به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد و در سال ۱۳۸۳ مدیر گروه ادبیات تطبیقی شد. انتشار شش ماه یک بارِ مجله ادبیات تطبیقی با مقالات، گزارشها و نقدهایی در این حوزه، از فعالیتهای این بخش است که زیرنظر ابوالحسن نجفی و با نظارت او انجام میشدند.
استاد چه شبها را که به شب زندهداری گذراند و چه روزها که قلم از دست نگذاشت تا داستانها و رمانهای مشهور جهان را ترجمه کند... و از اصول درست نوشتن برایمان بگوید. از آثار استاد ابوالحسن نجفی میتوان به ترجمههای «شازده کوچولو» اثر آنتوان دو سنت اگزوپری، «شیطان و خدا»، «گوشهنشینان آلتونا» اثر ژان پل سارتر، «خانواده تیبو» اثر روژه مارتن دوگار، «کالیگولا» اثر آلبر کامو، «پرندگان میروند در پرو میمیرند» اثر رومن گاری، «نژاد و تاریخ» اثر کلود لوی استروس و آثار تالیفی: «مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی»، «وظیفه ادبیات» (ترجمه و تدوین)، «غلط ننویسیم»،«فرهنگ فارسی عامیانه»، «درباره طبقهبندی وزنهای شعر فارسی» اشاره کرد.
و سرانجام استاد پس از 86 سال عمر گرانبها در خدمت به زبان و ادبیات فارسی و ترجمه، رنج بیماری را تاب نیاورد و چشم از جهان فروبست. و ما را با رسالتی سنگین که حفظ اصالت و درستی زبان اصیل فارسیست، تنها گذاشت.

اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟

دونده هزارتو در خط پایان

همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!

دیالوگ ها از زبان سازها

چیه این پنهون کاری؟

طرح ساماندهی لوازم تحریر

حقوق متقابل جامعه و بوهای ما!

هوای بارانی و مزه پرانی!

تقصیر آنها نیست که ما میمیریم!

هنوز امیدی هست

شوش مولوی راهآهن یا در سوگ تهرانی شدن

خاطرهنویسی نوین با «دایرا»

پلاستیکت تو حلقم!

مینی 532

پسر پدرِ شجاع

جشنواره گلهای «ساشا ایلیچی» در روسیه

ورود به جهان سفید لبنیات

جارچی 532

مموری را از دست اینستاگرام و تلگرام نجات دهیم
