
اصرار دارد که از کسی در مصاحبه اسم برده نشود، میگوید مژده لواسانی از همان ابتدا با خودش عهد بسته است که نکات اخلاقی را رعایت کند و خودش را وارد حاشیه نکند. شاید همین روحیات از مژده لواسانی بهترین بهانه باشد تا در هفتهای که کلی مجری خبرساز شدند و در صدر اخبار کشور و فضا مجازی قرار گرفتند، به سراغ یکی از مجریهای جوان و البته آرام تلویزیون برویم و با او کمی در مورد حرفه مجریگری در ایران حرف بزنیم.
مجری و مجریگری در ایران چه جایگاهی دارد؟ چقدر این حرفه در کشور ما جدی است؟
در ایران خدا را شکر مجریها جایگاه بسیار خوبی دارند، چون مردم به آنها به چشم یک مرجع فرهنگی نگاه میکنند. به همین دلیل است که رفتار مجری، طرز حرف زدن مجری، حتی مدل لباس پوشیدن او و همه آنچه از او میبینند، در نگاه مردم به عنوان یک الگو شناخته میشود. به نظر من در همه جای دنیا، خود مجریها هستند که برای خودشان شخصیت درست میکنند، مثلا امکان دارد یک مجری اصلا چهره آنچنانی هم نداشته باشد ولی اساس یک برنامه است البته در خارج از کشور جایگاه مجری حرفهایتر است.
اینکه میگویید در دنیا مجریها اساس برنامه میشوند، در ایران چقدر ممکن است؟
ما در ایران هم نمونههایی را داشتیم. من یک نمونه موفق را مثال میزنم، مثلا رامبد جوان برنامهای را با طرح، ایده و هدایت خودش بر روی آنتن میبرد و در نهایت با اجراي رامبد جوان برنامه خندوانه به ثمر میرسد ولی الان در تلویزیون زیاد شاهد این اتفاق نیستیم. در ایران مجری تنها مجری است و پس از اینکه تمام کارهای یک برنامه انجام میشود، یک مجری به تیم میپیوندد که این مدل بدترین اتفاق ممکن است. من خودم تا به حال اینگونه مجری برنامهای نشدم.
به نظر شما مجریهای ما چقدر این ظرفیت را دارند که مردم به آنها توجه ویژه داشته باشند؟
متوجه منظور اصلیتان شدم. ما زمانی در این موضوع ضرر کردیم که انتخابهای اشتباه انجام دادیم. به نظرم بیشتر از آن که مهم باشد بعدا چه اتفاقی قرار است بیافتد، مهم این است که ما به چه کسی اجازه قرار گرفتن بر روی آنتن تلویزیون را میدهیم. مهمترین امانت ممکن همین وقت و زمانی است که از مردم گرفته میشود. آنتن تلویزیون یک بیت المال است، مسئولیت بسیار بالایی است که نباید به این راحتیها در اختیار کسی قرار بگیرد. خوراک ذهنی مردم و زمانی که صرف تماشا تلویزیون میکنند، نکتهای است که با هیچ چیزی برابری نمیکند.
خب گاهی اوقات این افراد میانه راه دچار تغییر رویه میشوند، قبول دارید؟
گاهی ما یک فردی را وقتی به جایگاهی میرسد، در میانه راه رها میکنیم، این نکته را نباید یادمان برود که موضوع کنترل و همراهی با این افراد که به عنوان ویترین صدا و سیما هستند باید همواره توسط مردم و مسئولان صورت بگیرد.
+ در برنامههای خارجی که خود شما مثال زدید، مجریها در برنامههایشان به عنوان متخصص حضور دارند ولی در ایران به خصوص در حوزه برنامههای اجتماعی با ضعف جدی در این موضوع روبهرو هستیم.
با ضعف جدی در این حوزه کاملا موافق هستم. البته کمکم ما به سمت این موضوع تخصص در گفتگو میرویم. مثلا ما در حوزه گفتگوي سیاسی واقعا مجریهای متخصصی داریم و مجریها سواد دارند. در حوزه اجتماعی نیز در حال رفتن به همین سمت هستیم. بزرگترین ضربه را زمانی به یک برنامه میزنیم که بیننده احساس کند که از مجری برنامه یک گام جلوتر است. این موضوع نادر هم نیست و بسیار اتفاق افتاده است. البته یادمان نرود کسی که مثلا مدرک حوزه جامعه شناسی را داشته باشد، حتما یک مجری مناسب نیست. صرفا نباید نگاه آکادمیک داشته باشیم. بسیاری از علم و دانش یک مجری از تجربیات او در جامعه میآید.
شما الان برنامه کافه سوال را در شبکه دو دارید، چه میزان مطالعه دارید؟
بنده به یک موضوع اعتقاد دارم و آن را بارها گفتم که مطالعه و داشتن سواد وظیفه ذاتی یک مجری است. یعنی اگر یک مجری ادعا کند که ساعتها مطالعه دارد، اساسا کار خاصی انجام نداده و تنها به وظیفه خودش عمل کرده است. یعنی اگر من الان به شما میگویم که قبل هر برنامه با چند مشاور در مورد موضوع برنامهام حرف میزنم و پژوهش میکنم، کار خاصی انجام ندادم بلکه به مهترین وظیفه یک مجری عمل کردم. متاسفانه گاهی آنقدر مجریها از موضوع برنامه عقب هستند که اگر یک نفر بر روی موضوع برنامه تسلط داشته باشد، همه میگویند وای چه کاری انجام داده این مجری.
در بین مجریهای فعلی صدا و سیما کدام یک از آنها اشراف کامل بر روی کار خودش دارد؟
راستش را بخواهید با تمام احترامی که برای دوستان مجری که هم نسل بنده هستند، قائل هستم و خیلی از آنها درخشان هستند ولی نسلهای گذشته را حرفهایتر و دوست داشتنیتر میدانم.
مثلا چه کسانی؟
مثلا آقای شهیدیفر، خانم ژیلا صادقی و خانم صادقیان به نظرم افرادی هستند که در این حوزه ماندگار هستند.
مسیر مجری شدن چه تاثیری در محبوبیت یک مجری دارد؟
کسانی که با راه درست وارد صدا و سیما شدهاند، جای خودشان را بین مخاطبان پیدا میکنند اما در مورد همه آدمهایی که از راه غیر اصولی وارد میشوند یک نکته را اعتقاد دارم که امکان دارد فردی با حمایت کسی وارد یک حوزه شود ولی استمرار این حضور نیاز به حمایت مردم دارد. اگر شما بد باشید، محکوم به حذف شدن در این سیستم هستید.
مژده لواسانی چگونه وارد صدا و سیما شد؟
من در 4-3 سالگیام گوینده برنامه سلام کوچولو رادیو بودم. در 12 سالگی برای اولین بار به صورت مستقل برنامه نوجوان رادیو را اجرا کردم. سپس در 17 سالگی طرح یک برنامه را دادم و جوانترین سردبیر رادیو شدم و به همین صورت وارد تلویزیون شدم.
کلا مجریها خیلی دوست دارند که دیده بشوند.
من با این موضوع خیلی مخالفم که مجریها نباید در کنار برنامهشان دیده بشوند. البته منظور من دیده شدن به کمک اجرا در یک برنامه است و نه زندگی خصوصی افراد و حواشی پیرامون آن. به هر حال وقتی یک مجری مورد توجه واقع میشود، شرایطی دارد که بیشتر در نگاه مردم است. من در مورد دیگران حرف نمیزنم ولی به نظرم باید کار آدمها دیده شود در عین حال نباید به هر چیزی برای دیده شدن خودمان دست بزنیم.
دوست داشتید که شبیه مجری دیگری در تلویزیون باشید؟
به هیچ عنوان. من نوع گفتار، لحن حرف زدن و واژههایی که در اجرا به کار میبریم به کلی در رادیو پرورش یافته است.
چادر شما و اعتقاداتان چه تاثیری در مسیر مجری شدن شما داشت؟
راستش کار من را سختتر کرد، چون مردم انتظارشان از یک مجری محجبه بیشتر است و حساسیت بیشتری دارند.
به نظر شما تلویزیون چگونه میتواند بر روی مژده لواسانی سرمایهگذاری کند، چه تضمینی وجود دارد که شما هم مانند بسیاری از مجریهای دیگر وارد حاشیه نشوید؟
به هر حال نمیتوان در مورد آینده هیچ انسانی اطمینان داد و ما هم به خدا پناه میبریم که عاقبت به خیر شویم و هیچ تضمینی برای هیچ انسانی وجود ندارد. البته نکاتی مثل اعتقادات، خانواده، اصالت و ... مجموعهای است که در کنار هم میتواند ما را در انتخاب کمک کند.
به عنوان سوال آخر، جدیدا مجریهایی که در برنامهها به تبلیغ میپردازند، حسابی روی اعصاب مردم راه میروند، نظر خاصی ندارید؟
راستش را بخواهید همه میدانند که شرایط سازمان کاملا متفاوت شده و ما مجبور هستیم که برنامهها را مشارکتی بسازیم. هیچ مجری علاقه به این کار ندارد و هیچ پولی را برای این کار دریافت نمیکند ولی آبروي خودش را با این کار وسط میگذارد.

طاقت فرسودگیام هیچ نیست

اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟

آب بندی سیروس و محسن

سوتیهای عجیب

شلنگ آب در پایتخت

پایتخت قلبها

دونده هزارتو در خط پایان

کشششششدار و مریض

همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!

سندروم سریالسازی فستفودی

فتوچاپ 531

پیشنهادهایی برای کتاببازهای کتاب به دست

عاشق نشدی، طعنه مزن عشاق را!

دیالوگ ها از زبان سازها

جارچی 531

چیه این پنهون کاری؟

حقوق متقابل جامعه و بوهای ما!

تلگجیم 531

اندر احوالات مریدان و حرص دنیا
