چشم رنگیها...
yekta_b
16/11/93
یادداشت کاربران – محرمانه
ساعت 13
ز چشم شوخ تو جان کی توان برد / که دائم با کمان اندر کمین است
گفته بودم تا به حال هیچ دوست چشم رنگی نداشتهام؟! گفته بودم همیشه از مصاحبت با چشم رنگیها فرار کردهام؟! گوشتان را بیاورید نزدیکتر... گفته بودم از چشم رنگیها کَمی میترسم؟! تقصیر من نیست که نمیشود به چشمهایشان نگاه کنی! اصلاً درمانده میمانی به کدام یک از رگه رگههای رنگی و روشن و بلند و کوتاه زل بزنی!
دیدهای؟! مَردُمک چشمهایشان زیادی عمیق است، آدم میترسد بیفتد و غرق شود، آدم را سِحر میکنند انگار. طلسم میکنند. تقصیر من نیست که هی حواسم از حرفهایشان پرت میشود به چشمهایشان! که هی باید بپرسم «چی؟ چی گفتی؟»، «جان؟»، «با من بودی؟»، «هوم؟»
اصلاً تعجب نکنید اگر یک روزی یک جایی از یک چشم رنگی خواندید یا شنیدید که «این چشم قهوهایهای معصوم ِ طفلکی بگی نگی کودناند! وقتی حرف میزنی یا مثل آدمهای گیج و مَنگ زل میزنند به آسمان و زمین یا باید چند بار برایشان توضیح بدهی تا بلکه بفهمند... طفلکیها...»
مریم ملی
نگاه تامل برانگیزی به چشمهای رنگین داری که البته قاعدتا در صورتی این رنگهای پر عمق به حس خوب و شناور شدن در آن چشمها منجر میشود که صاحب چشمها هم برایمان خاص و ویژه باشد. شاید شما هم با من همعقیده باشی که این مسحور شدن از وجه مادی رگههای رنگین نمیآید که از اعماق روح صاحب رگههای رنگین بر دل ما مینشیند. به گمان من شبیه آذرخش هستند، همان خطهایی که شما به رگههای کوچک و بزرگ تعبیرشان کردی. آذرخشی درخشنده و وهم انگیز.
این آذرخش از دل به چشم میآید. حتی در چشم قهوهایها هم وجود دارد. شبیه یک درخشندگی و طراوت است. ربطی هم به سن ندارد شاید رابطه نزدیکی با شور و حال و احساسات داشته باشد.
و اما نور، نور همبازی بیمانند این آذرخشهاست... به نظرم نور توصیفی صادقانه و بیپرده از چشم قهوهایها و چشم رنگیها دارد.

طاقت فرسودگیام هیچ نیست

سوتیهای عجیب

آب بندی سیروس و محسن

پایتخت قلبها

شلنگ آب در پایتخت

کشششششدار و مریض

سندروم سریالسازی فستفودی

فتوچاپ 531

عاشق نشدی، طعنه مزن عشاق را!

جارچی 531

پیشنهادهایی برای کتاببازهای کتاب به دست

همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!

تلگجیم 531

بخند و بترس

جیم و ناپایداری هوا

سبک زندگی تلویزیونی

در تشریح مختصر رابطه پیچیده خشم با تصمیمهای مهم ما

لطفا حواستان نباشد

اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟
