واكنشهاي متفاوتی میتوانستیم داشته باشیم، میتوانستیم سکوت کنیم و مانند بسیاری دیگر چشم بر این حقیقت ببندیم و یا میتوانستیم اوضاع را خوب و آرام و تحت کنترل جلوه دهیم!
اما حرف زدیم و نوشتیم. اصولا تا وقتی کسی بحثی را در این باره آغاز نکرده باشد، صدای احد الناسی بلند نمیشود ولی همین که یک رسانه در این باره صحبت کند، داد عزیزان مسئول و دایههای مهربانتر از مادر بلند میشود که: «ای داد و ای بیداد! نگویید و ننویسید که این گزارشها بد آموزی دارد و چشم و گوش بچهها را باز میکند» غافل از این که چشم و گوش خودشان بسته است و آنهایی که قرار است با خواندن این قبیل گزارشها در منجلابی سخت گرفتار شوند، مدتهاست که قدم در این راه گذاشتهاند!
شبکههای اجتماعی داخلی که به «فیسبوک های ایرانی» مشهورند در حالی آزادانه فعالیت میکنند که شبکههای اجتماعی جهانی که حتی بسیاری از چهرههای مطرح سیاسی، ورزشی، هنری و علمی در آن شخصاً یا با واسطه عضویت دارند، فیلتر است! قصد دفاع از این شبکههای اجتماعی را نداریم ولی در یک مقایسه سطحی میتوان گفت حداقل در این سایت ها بیشتر کاربران مشخصات حقیقی خود را حفظ کردهاند درست برخلاف اینکه اکثر قریب به اتفاق کاربران شبکههای اجتماعی داخلی با هویت جعلی فعالیت میکنند! و از این ناشناس بودن استفاده میکنند تا سرپوشی بگذارند بر ضعفها، کمبودها و خلاءهای عاطفی خود.
چرا ... ؟!
اما چرا جوانان جذب این شبکهها میشوند؟
کارشناسان علوم تربیتی، سرد بودن و گاه تیره و تار بودن روابط خانوادگی را مهمترین دلیل جذب جوانان به شبکههای اجتماعی میدانند، از سوی دیگر هر چه در مدرسه، دانشگاه و جامعه به جوانان و نوجوانان کمتر فرصت بیان عقاید خود را بدهیم، طبیعی است که این ناگفتهها ناگهان به صورت غلوشدهاي سر از همین سایت ها در میآورد، فضایی که به دلیل از میان رفتن محدودیت مکان و زمان، نبود کنترل، سرزنش و انتقاد و از همه مهمتر ناشناس ماندن طرفداران زیادی دارد، حال در نظر بگیرید که یک کاربر ناآشنا در چنین فضای مسمومی سفره دلش را پیش کسی باز کند که هیچ شناختی درباره او ندارد، حتی نمیداند در پس این همدل که خود را مثلا دختر یا پسری جوان و مثلا دانشجو معرفی کرده است چه شخصی و با چه هدفی و حتی در کدام کشور(!) پنهان شده است.
چرا ... ؟!
چرا و به چه دلیل این شبکهها خطرناک هستند؟
درباره آسیبهای این سایتها سخن بسیار گفته شده است، علاوه بر امکان نفوذ صیادان اینترنتی و دستیابی به اطلاعات شخصی کاربران، دام انواع کلاهبرداریها، اخاذیها و سوء استفادههای عاطفی و مالی، عشقهای مجازی و ازدواجهای اینترنتی و ... نیز به خصوص پیش پای کاربران ساده و ناآشنا به این محیطها پهن شده است که هر از گاهی اخبار آنان قسمتی از صفحه حوادث روزنامهها را به خود اختصاص میدهد. البته بیاطلاع بودن والدین، مربیان و کاربرانی که صرفا به سبب نداشتن تفریح و سرگرمی سر از این سایتها درآوردهاند، این آسیبها را دو چندان میکند.
در یکی از شبکههای اجتماعی ایرانی دارا بودن شرایط سنی بالاتر از ۱۳ سال از جمله شروط عضویت در این سایت است، حال آنکه به هنگام ثبتنام حداقل به صورت صوری و فُرمالیته هم سن کاربر پرسیده نمیشود!
همچنین در بخش «قوانین سایت» قید شده است که «هرگونه سوء استفاده از اطلاعات کاربران، هرگونه نشر و درج مطالب و تصاویر ِخلاف شرع، تبلیغ شیطان پرستی و فحشا، درج و نشر مطالب غلط، بهکار بردن کلمات رکیک و ... ممنوع بوده و با متخلف برخورد قانونی خواهد شد!»
حال آنکه متاسفانه هر کدام از خط قرمزهای بالا به راحتی در این شبکههای اجتماعی انجام ميشود. آیا همین موارد جای خالی نظارت دقیقتر مسئولان و متولیان بر این سایتها را نشان نمیدهد؟
چه بايد کرد؟
اگر بخواهیم نگاه فهرستواری به راهحلها داشته باشیم باید بگوییم:
تحکیم روابط خانوادگی و تلاش برای گذراندن عمده اوقات فراغت در کنار اعضای خانواده، برگزاری جلسات آموزشی از سوی نهادهای فرهنگی برای آشنا کردن والدین با محیطهای مجازی، آسیبشناسی این موضوع در مدارس برای آگاهی دادن به نوجوانان و حتی گنجاندن مهارتهای آشنایی با دنیای اینترنت در کتابهای درسی و البته افزایش نظارتها و وضع قوانین سختگیرانه در برخورد با متخلفان و مجرمان و همچنین ارتقاي سطح آگاهی پلیس سایبری در شناسایی جرایم جدید رایانهای و کاهش آسیبهای آن نقش بهسزایی خواهد داشت.