
نمیدانم چرا وقتی ماه رمضان از راه میرسد، دل آدم همچین به سرش میزند تا کارهای خوب خوب بکند! این را هم باید به همه برکات ماه رمضان اضافه کرد دیگر! داستان این گزارش هم از همینجا شروع شد؛ از شب سوم ماه مبارک رمضان که ما محض ریایش هم که شده، با دستی لرزان و رنگی پریده از ترس سوزنی که قرار بود خون عزیزتر از جانمان را بمکد، توی رودربایستی با دبیر سرویس گزارش، جانمان را گذاشتیم کف دستمان و راهی مرکز انتقال خون امام رضا (ع) واقع در ابتدای خیابان دانشگاه شدیم. و این تازه اول راه بود...!
لذت پارتیبازی!
به محض ورود به مرکز انتقال خون، با آقای «شریفی» مواجه شدیم که به قول خودشان دیگر داشتند از آمدن ما ناامید میشدند (خبر از دل پرآشوب ما که نداشتند! والا!) او که روابط عمومی این مرکز را بر عهده دارد، پای ثابت گزارش ما بود و همه نوع همکاری را در حق ما کرد که انصافاً دمشان گرم! ساعت حدود 11 شب بود و ۱۲-۱۰ نفری داخل سالن انتظار، منتظر نوبتشان بودند تا بروند و خون بدهند. اما این فرآیند زیاد طول نکشید و خیلی زود کارت ملی و اطلاعات اولیهمان را در سیستم ثبت کردیم (راستی یک سنجش قد و وزن مجانی هم مهمانمان کردند!)
چند دقیقه بعد هم برای ارائه پارهای از توضیحات! به اتاق پزشک کشیک مرکز، فراخوانده شدیم. محض رساندن تقلب به شما جیمخوانان عزیز هم که شده، تعدادی از این سوالات را بهتان میرسانیم تا بتوانید جوابشان را از قبل حفظ کنید تا آنجا هول نشوید! ابتدا از شما میپرسند:
1. از صبح هیچ واکنش خاصی نداشتید؟ 2. افطار کردید؟ گرسنه نیستید؟ 3.سابقه بیماری قلبی عروقی، تشنج ، صرع ندارید؟ 3. سابقه زردی در خود یا خانواده نداشتید؟ 4.آخرین حجامتتون کی بوده؟ و...
بعد از که این سوالات را پشت سر هم از شما پرسیدند، میروید مرحله بعدی که جواب دادن به این سوالات است:
5. آخرین بار که دندانپزشکی رفتین کی بوده؟
6. هفته گذشته دارو چی استفاده کردین (آسپرین، بروفن، ژلوفن و...)؟
7. تا حالا مواد مخدر مصرف کردهاید؟
8. داروی خاصی برای پوست یا مو استفاده نمیکنید؟ و ....
بعد از پایان این سوالات که صرفا برای مطمئن شدن از سلامت خون شماست، اگر به سوالات صادقانه جواب داده بودید باید در دستگاهی که آنجا وجود دارد، دکمه سبز (بله) را بزنید! حالا پشت برگه اطلاعاتمان، شمارهای نوشته میشود تا اگر بعد از یک هفته بیماری خاصی برایم رخ داد، با این شماره تماس بگیرم!
خداحافظی با نیم لیتر خون!
بالاخره از سوالات مرحله قبل، جان سالم به در بردم و توانستم برگه ورود به اتاق اهداي خون را بگیرم. حالا باید چند دقیقه ای را در سالن بنشینم تا بروم برای اهدای خون. من هم از این فرصت کوتاه چند دقیقهای استفاده کردم و کفشهایم را که چند سال بود رنگ واکس به خودشان ندیده بودند، با دستگاه واکس اتومات بیرون سالن، حسابی برق انداختم! بالاخره وارد سالن اهدا شدم؛ سالنی بود نسبتا بزرگ و خیلی تمیز که حدود 10 تخت داخلش قرار داشت. نکته خوب ماجرا اینجا بود که سالن اصلا بوی بیمارستان نمیداد و همین ترس آدم را میریخت. کلی ذوق مرگ شدم! چون اولین بار بود که با کفش روی تخت دراز میکشیدم. و چند ثانیه بعد سوزن پاکت خون درون رگ دست راستم جای گرفت؛ پاکتی که دائم روی دستگاه کنار تخت، تکان میخورد تا خون لخته نشود. 10 دقیقه طول کشید تا پاکت 500 سیسی، از خون من قرمز شد. بعد از اتمام اهدای خون، باید حدود 2 دقیقه دستم را بالا میگرفتم و بعدش هم 10 دقیقه روی تخت میماندم و استراحت میکردم!
گلبولهای قرمز جدا، پلاکتها جدا!
بعد از اهدای خون، مراجعه کنندگان پس از پذیرایی با کیک و آبمیوه، ساختمان مرکز انتقال خون را ترک میکنند. اما از آنجایی که ما یک جیمی هستیم، بیخیال خون اهداییمان نشدیم و رفتیم تا ببینیم چه چیزی در انتظار خون عزیزمان است!
سعید جوادی، مسئول بخش فرآوردههای خونی این مرکز است؛ جایی که پاکتهای خون بعد از آزمایشهای دقیق توسط دستگاههای تمام اتوماتیک و تائید سلامت و پاکی آنها از بیماریهای ویروسی، مستقیم به این بخش میآید. جوادی و همکارانشان، ابتدا پاکتهای خون را داخل سانتریفیوژهایی که 2 هزار و 100 دور در دقیقه میچرخند، قرار میدهند. بعد از خارج کردن پاکت از داخل سانتریفیوژ، پلاسمای آن در بالا و گلبولهای قرمز (که اصطلاحا «تک سِل» نام دارند) در پایین قرار میگیرند. حالا نوبت دستگاه «اکستراکتور» است تا گلبولهای قرمز و پلاسما را از هم جدا کند. پاکت حاوی پلاسما را بار دیگر در سانتریفیوژ قرار میدهند تا پلاکت آن نیز جدا شود. پلاسما و پلاکت کاربردهای زیادی دارند؛ مثلا در تصادفات و عملهای جراحی که بیمار خون زیادی از دست میدهد، تزریق میشوند و یا به بیماران سرطانی که مغز استخوان آنها قادر به تولید مقدار کافی پلاکت نیست، اهدا میشود. هر پاکت خون شما که حاوی 450 میلیلیتر خون است، چیزی حدود 300 میلیلیتر گلبول قرمز و 150 میلیلیتر پلاسما دارد که میتواند جان یک نفر را نجات دهد.
به سردترین نقطه شهر خوش آمدید!
بعد از جداسازی در بخش فرآوردههای خونی، بستههای خون و پلاسما به یخچالهای اتاقی که در مرکز وجود دارد، منتقل میشوند. اتاق اول منفی ۴ درجه سانتیگراد دما دارد که مخصوص نگهداری خون است. در این دما، میتوان خونهای اهدایی را تا 35 روز نگهداری کرد. اما اتاق بعدی که سردترین جایی بود که تا به حال تجربه حضور در آن را داشتم، دمای منفی ۴۰ درجه سانتیگراد داشت! پلاسما در این دما تا 5 سال و پلاکت تا 5 روز قابلیت نگهداری دارد.
نظرات کاربران

جالب بود اما من نمیتونم اعتماد کنم که واقعا این خونو به هموطنای خودمون که نیاز دارن میدن یا .....
پربازدیدتریـــن ها

یادداشت
طاقت فرسودگیام هیچ نیست
٩٧/٠١/٢٥

یادداشت
اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟
٩٧/٠١/٣٠

پایتخت 5 با چند قسمت طلایی به ایستگاه آخر رسید تا بیشتر از قبل حسرت قسمتهای کشدار و خستهکننده آن را بخور
آب بندی سیروس و محسن
٩٧/٠١/٢٥

سوتیهای عجیب
٩٧/٠١/٢٥

شلنگ آب در پایتخت
٩٧/٠١/٢٥

چرا همیشه از تماشای ماجراهای خانواده معمولی لذت میبریم؟
پایتخت قلبها
٩٧/٠١/٢٥

به بهانه اکران آخرین قسمت از مجموعه سه گانه «دونده هزارتو» پس از 3 سال
دونده هزارتو در خط پایان
٩٧/٠١/٣٠

درباره سریالهایی که با فصل دومشان خاطرات خوبمان را خراب کردند
کشششششدار و مریض
٩٧/٠١/٢٥

یادداشت
همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!
٩٧/٠١/٣٠

به بهانه اکران سریال «گلشیفته» در شبکه نمایش خانگی
سندروم سریالسازی فستفودی
٩٧/٠١/٢٥

فتوچاپ
فتوچاپ 531
٩٧/٠١/٢٥

ساختنیجات
پیشنهادهایی برای کتاببازهای کتاب به دست
٩٧/٠١/٢٥

شاخ هفته
عاشق نشدی، طعنه مزن عشاق را!
٩٧/٠١/٢٥

درباره آهنگسازها و کارگردانانی که همکاری طولانی و خاطرهانگیزی داشتند
دیالوگ ها از زبان سازها
٩٧/٠١/٣٠

جارچی
جارچی 531
٩٧/٠١/٢٥

ناصرخان اکتور سینما
چیه این پنهون کاری؟
٩٧/٠١/٣٠

توصیههایی درباره نکات مهم و ضروری بهداشت فردی در فصل گرم
حقوق متقابل جامعه و بوهای ما!
٩٧/٠١/٣٠

تلگجیم
تلگجیم 531
٩٧/٠١/٢٥

حکایت هفته
اندر احوالات مریدان و حرص دنیا
٩٧/٠١/٢٥

یادداشت
بخند و بترس
٩٧/٠١/٢٥