سلام بر جیم خوانان و جیم دوستان عزیز. سالها پیش توسط آقای صاحبخانه یک اصله درخت سیب در حیات خلوت جیم کاشته میشود - این درخت آن درخت کاجی نیست که پارسال در دفتر قبلی جیم کاشتیم و اکنون دیگران حالش را میبردند، بلکه این درخت آن درختی است که دیگران کاشتهاند و اکنون ما حالش را میبریم! - و فکر کنیم از امسال دیگر هیچگاه میوههایش نخواهد رسید، میپرسید چطور؟! عرض میکنم.
دقیقا به غیر از برخی همسایهها، رهگذران، نمکی محل و بچههای سایت، سایر نویسندگان جیم تا کنون حداقل یک بار از این درخت آویزان شده و سیبی ولو کال و ترش از آن چیده و نَشسته و نِشسته خوردهاند! حتی اگر به شاخههای بالای درخت نگاه کنید، لنگ دمپایی «پایاننامهنویس» ما را خواهید دید که سعی داشته سر درختیها را شکار کند، اما لنگ دمپاییاش توسط درخت شکار شده است. بنابراین احتمال میدهیم از سال بعد، میوه که هیچی حتی برگهای این درخت بینوا هم سبز نشود! اما این روزها بخشی دیگر از ویتامین لازم خون ما توسط رئیس جیم تامین میشود، ظاهرا هفته پیش «خونه رئیسایناشون» مهمانی بوده و مقداری شیرینی و گیلاس اضافه آمده است، وی در راستای اقدامی خداپسندانه هر روز کمی از اضافات مهمانی را به جیم میآورد و سفرهای از شیرینی و گیلاس پهن میکند تا سایر جیم نویسان دلی از عزا برهانند!

اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟

دونده هزارتو در خط پایان

همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!

دیالوگ ها از زبان سازها

چیه این پنهون کاری؟

طرح ساماندهی لوازم تحریر

حقوق متقابل جامعه و بوهای ما!

هوای بارانی و مزه پرانی!

تقصیر آنها نیست که ما میمیریم!

هنوز امیدی هست

شوش مولوی راهآهن یا در سوگ تهرانی شدن

خاطرهنویسی نوین با «دایرا»

پلاستیکت تو حلقم!

مینی 532

پسر پدرِ شجاع

جشنواره گلهای «ساشا ایلیچی» در روسیه

ورود به جهان سفید لبنیات

جارچی 532

مموری را از دست اینستاگرام و تلگرام نجات دهیم
