برداشت اول
«شما در اين ماه به مهماني خدا دعوت شدهايد.» (پيامبراکرم «ص») آيا تا به حال به يک مهماني بزرگ رفتهايد، جايي که آدم هاي خاصي در آن باشند، يک نوع خاصي تويش رفتار کنند، مهماني براي خودش آداب و رسوم خاصي داشته باشد، مهماني که براي رفتن به آن کلي استرس داريم کلي فکر ميکنيم چه بپوشيم چه عطري بزنيم چه طوري برويم کي برويم با کي برويم و... مهماني که تا لحظه شروعش دل توي دلمان نباشد که ما از بقيه مهمانها چيزي کم نداشته باشيم. حالا هم قرار است برويم مهماني. يک مهماني بزرگ و متفاوت از همه مهمانيهايي که تا حالا ديدهايم. حتي تصورش هم برايمان سخت است!
روزه بگيريم!
«زني داشت به جاري خودش دشنام مي داد پيامبر طعامي به زن داد و گفت بخور! زن جواب داد که من روزهام! پيامبر فرمود: چگونه روزهاي که جاري خود را دشنام دادي؟!!»
روزه را ميگويند اين جوري نميگيرند يعني نميشود تنها نخوري و نياشامي و بعد بگويي که روزهاي! گفتهاند روزه به خوردن و نخوردنش نيست به رفتارها و اعمال ماست! ميگويند تنها روزه مبارزه شکمت با خوردنيها و نوشيدنيها نيست که با افتخار سرت را بالا بگيري که من هم روزه دارم و توي اين ماه سهمي دارم! مبارزه نفس است با زشتيها و زيباييها، مبارزه خوبيها و بديهاست. کنترل خواستهها و اميال آدم است! اگر قرار به مبارزه باشد بايد با خودت مبارزه کني اگر قرار به کنترل است بايد مواظب تمام وجودت باشي. از چشمت بگيري تا فکرت. براي همين نميشود توي خوردنها و نخوردنمان خلاصهاش کنيم چون آن وقت تنها خودمان را گول زدهايم. آن وقت به گفته امام علي (ع) «چه بسيار روزه داراني که بهرهاي نيست براي آنها از روزه به غير از تشنگي و گرسنگي.» اگر روزه شکم به درد نميخورد پس روزهمان بايد چهطور باشد که روزه باشد؟ مبارزه باشد و کنترل، پيروزي باشد و سربلندي.
روزه زبان
منظور اين نيست حرف نزنيم و لالماني بگيريم، منظور اين است که درست حرف بزنيم. يا حتي اگر حرفي ضرورتي ندارد نزنيم. يعني حتي حرف بيهوده که فايده اي ندارد زده نشود. يک جورهايي ساکت و خاموش باشيم نسبت به چيزهايي که نبايد بگوييم. آن وقت بايد دور فحش دادن و دشنام کردن را خط بکشيم بي خيال غيبت و دروغ شويم. طعنه به دوست و همکارمان را کنار بگذاريم با حرفهايمان دل کسي را نشکنيم. سوگند و قسم دروغ نخوريم. آدمها را دائم سرزنش نکنيم، تهمت نزنيم و چپ و راست ميرويم زيرآب نزنيم. زبانمان را اگر نگه داشتيم تازه يکي از ابزارهاي روزه را رعايت کردهايد.
روزه گوش
نشستهايم به چرت و پرتهاي دوستمان که ديگران را مسخره ميکند گوش ميدهيم. جمع جمع غيبتکنان است ما چيزي نميگوييم اما از شنيدنش لذت ميبريم. اين روزها هر آهنگي روي تلفن همراهمان هست گوش ميدهيم و هر موسيقي که هر کسي ميدهد با جان ودل ميپذيريم و هي سر تکان ميدهيم. مينشينيم پاي صحبت آدمهايي که حرفهايشان يک ريال هم ارزش ندارد! يواشکي ميايستيم حرفهاي ديگران را گوش ميدهيم و... و آن وقت ميگوييم روزهايم. انگاري گوشمان را فراموش کردهايم.
برداشت دوم
دست و پايش را بستهاند. ديگر توي شهر خدا جايي ندارد، همان که دست و پاي آدمها را مي بست تا بين خوب و بد شک کنند تا بين زشتي و زيبايي ترديد کنند. حالا آدم تنهاي تنهاست. خودش و خدايش. بدون شيطان و قبيلهاش. توي شهر رمضان شيطان دست و پايش بسته است. حالا درهاي بهشت بر روي آدم باز است و درهاي جهنم بسته شدهاند. درهاي رحمت و مغفرت باز شدهاند و... کافي است آدم نفس بکشد که نفسهايش ثواب تسبيح کردن به حساب بيايد، کافياست آدم بخوابد تا خوابش ثواب عبادت محسوب شود. کافي است کاري بکند عملي انجام دهد تا خدا بدون چون و چرا قبول کند، کافي است اين بار دهان باز کند تا دعايش مستجاب شود. مهمان خدا بودن توي شهر خدا حالي دارد براي خودش. انگار اين جا خود خود بهشت است!
روزه چشم
اولش که بايد نگاهمان را کنترل کنيم هر چيزي را نبينيم به هر کسي چشم ندوزيم. ميشود يک جاهايي نرفت و يکسري آدمها را نديد. ميشود بيهوده توي صفحات دنياي سايبر چشم نچرخانيم. يا چشم بي تفاوتي نداشته باشيم از ديدن آدمهاي بدبخت... اگر اينها شد چشمتان روي همه زشتيها و حرامها بسته شده است.
روزه فکر
اين که به چه چيزي فکر ميکني مهم است. به کارهاي خوب يا بد به اين فکر ميکني کاش يک تواني داشتم فردا ميرفتم حال يک نفر را ميگرفتم يا يک نفر را چه جوري ضايع کني يا بر عکس به اين فکر ميکني کاش پولي داشتم و ميتوانستم به فلاني کمک کنم. به يک عمل حرام فکر ميکني يا به... مواظب فکرهايت هم باش عملهاي زشت و گناه از فکرهاي زشت و آلوده سرچشمه ميگيرند اگر قرار است اعمالت را کنترل کني فکرت را کنترل کن.
روزه تمام بدن
روزه را نميشود خلاصه کرد توي چند عضو بدن چرا که قرار است تمام اعضاي بدنمان روزه داري کنند. از مو و پوست بدنمان بگيريد تا دست و پا. آن وقت بيشتر مراقب هستيد...

طاقت فرسودگیام هیچ نیست

سوتیهای عجیب

پایتخت قلبها

شلنگ آب در پایتخت

کشششششدار و مریض

آب بندی سیروس و محسن

سندروم سریالسازی فستفودی

همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!

فتوچاپ 531

عاشق نشدی، طعنه مزن عشاق را!

جارچی 531

پیشنهادهایی برای کتاببازهای کتاب به دست

تلگجیم 531

بخند و بترس

جیم و ناپایداری هوا

اندر احوالات مریدان و حرص دنیا

سبک زندگی تلویزیونی

در تشریح مختصر رابطه پیچیده خشم با تصمیمهای مهم ما

اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟
