
آن مرد آمده از بلاد سمنان، آن رییس پرکار و پرتوان، آن استاد دانشگاه علم و صنعت، آن گذارنده پول نقد در جیب ملت، آن دارنده انواع فهرست فساد، استادنا و رییس دولتنا محمود احمدی نژاد. در پخش فیلم در مجلس پیشتاز بود و در کار اداره امور ممتاز.
نقل است که در رفاقت ثابت قدم بود و چنان رفاقت میکرد که از تهران تا ونزوئلا رفیق داشت. در اجرای هر طرح نویی داوطلب بود و این کرامتش تا رفتن به فضا نیز کشدار شده بود.
در جریان همه امور بود و هنگام نشستن روی صندلی مصاحبه پر نشاط و شور بود، روزی بعد از قطع برنامه زنده تلویزیونی او با خبرنگاران، حکمت از وی پرسیدند، پاسخ گفتند: ایشان در جریان نبوده.
طرحهای اجرا شده در دولتش آنقدر بیشمار بود که لبهای خوانندگان خبر، از نقل آن تاول زده بود و کس را یارای نقل خبرهای آن نبود، مگر اصحاب دفترش.
روزی یک تن از مردم نزد استادنا رسید و عرضه داشت: قرار بود در دوران ریاست شما، زمینهای 1000 متری به مردم دهند و دو و نیم میلیون شغل ایجاد کنند و حال که آخرین سال دولت شماست، تکلیف این وعدهها چه شود؟ پاسخ داد: از کجا معلوم امسال سال آخر باشد! و این از کرامات رییسنا بود

اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟

دیالوگ ها از زبان سازها

دونده هزارتو در خط پایان

همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!

هوای بارانی و مزه پرانی!

چیه این پنهون کاری؟

طرح ساماندهی لوازم تحریر

حقوق متقابل جامعه و بوهای ما!

تقصیر آنها نیست که ما میمیریم!

هنوز امیدی هست

شوش مولوی راهآهن یا در سوگ تهرانی شدن

خاطرهنویسی نوین با «دایرا»

جارچی 532

پلاستیکت تو حلقم!

مینی 532

پسر پدرِ شجاع

جشنواره گلهای «ساشا ایلیچی» در روسیه

ورود به جهان سفید لبنیات

پسر کو ندارد...
