بايد از كارهاي عقب افتاده ليست بگيرم
و از آشفتگيهاي خانه
نگران دخل و خرج ماهانه باشم
و سرشماري گنجشكهاي بي سر وسامان
بايد دلم شور بزند
براي سربه زيري شمعدانيها
گرد وخاك مهمان طاقچه
بايد بغضم را بخورم
مقابل حال و احوال زن همسايه
و فقط بگويم خوبم
بهار ايمانيراد
ای لهجهات ز نغمه باران فصیحتر
لبخندت از تبسم گلها ملیحتر
بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست
یعنی ندیده از خم زلفت ضریحتر
سیدمحمد جواد شرافت
آیینهام ولی تو به زنگارها نگو
رویم به روزنه است به دیوارها نگو
هر کس به من نگاه کند عکس میشود
با شادها بگو به گرفتارها نگو
من اژدهای بی خطری بیش نیستم
سحر است این، نه معجزه، با مارها نگو
مهدی فرجی
کسی تنهایی یک مرد شاعر را نمیفهمد
و جاده وسعت درد مسافر را نمیفهمد
دوباره وقت رفتن میشود کوچ پرستوها
و حتی آسمان مرغ مهاجر را نمیفهمد...
خیابانها و ماشینهای سر در گم نمیدانند
که دنیا درد انسان معاصر را نمیفهمد
چراغ سبز یا قرمز چه فرقی میکند وقتی
سواره خط کشی قلب عابر را نمیفهمد
حضور حاضر غایب که میگویند یعنی من
غریب افتادهای که جمع حاضر را نمیفهمد
سیدعلیرضا جعفری
هنر برای هنر
یعنی
نردبان برای نردبان...
سید حسن حسینی
با آمدنت کمی به روزم کردی
تابیدی و ماه شب فروزم کردی
هم سوخت دلم ز رفتنت، هم پدرم
با رفتن خود، دوگانه سوزم کردی
سعید بیابانکی
مادام كه عمر من به دنيا باشد
هرجا كه تو باشي دلم آنجا باشد
ديگر خبر از خودم ندارم اي دوست
تا باشد از اين بيخبريها باشد
میلاد عرفان پور
شب در چشمان من است / به سیاهی چشمهای من نگاه کن / روز در چشمان من است / به سپیدی چشمهای من نگاه کن / شب و روز در چشمان من است
به چشمهای من نگاه کن / پلک اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
حسین پناهی

اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟

دونده هزارتو در خط پایان

دیالوگ ها از زبان سازها

همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!

هوای بارانی و مزه پرانی!

چیه این پنهون کاری؟

جارچی 532

هنوز امیدی هست

تقصیر آنها نیست که ما میمیریم!

طرح ساماندهی لوازم تحریر

حقوق متقابل جامعه و بوهای ما!

خاطرهنویسی نوین با «دایرا»

شوش مولوی راهآهن یا در سوگ تهرانی شدن

پسر پدرِ شجاع

مموری را از دست اینستاگرام و تلگرام نجات دهیم

پلاستیکت تو حلقم!

مینی 532

ورود به جهان سفید لبنیات

وقتی کسب و کار شدنی نیست!
