چند وقتی است که بیشتر با وسایل نقلیه عمومی رفتوآمد میکنم، به خصوص با تاکسی. رانندگان محترم تاکسی به دلیل اینکه از صبح تا شب با آدمهای مختلفی در انواع گوناگون برخورد دارند؛ وقتی وارد گفتوگویشان میشوی متوجه میشوی کشکولی هستند از نظرات مردم. برخی از رانندگان علاوه بر اینکه با آدمهای مختلف جامعه از پیر و جوان، استاد دانشگاه و کاسب، عمده فروش و خرده فروش، دارا و ندار هم کلام میشوند؛ برنامههای مختلف رادیو را هم گوش میدهند و اگر هم مقداری اهل فکر و تحلیل باشند؛ حرفهای چند دقیقهای مسافرانشان را با برخی از حرفهای کارشناسی رادیو تلفیق میکنند و به نتایجی میرسند.
این روزها تاکسیها پر شده است از موضوعات گرانی، خبرهای مربوط به ارز و طلا و سکه، اینکه گرانیها کمر مردم را شکسته یا نشکسته، پر شده است از خاطراتی که در بازار برای مردم یا حتی خود راننده پیش آمده... مثلا چند شب پیش با راننده محترمی هم صحبت شدم، میگفت خرج دوا و درمان سرماخوردگی دختربچهاش 47 هزار تومان شده است و برای اینکه خرج این مریضی را در بیاورد، آن شب را نخوابیده و تا صبح کار کرده و از صبح روز بعد تا شب هم که طبق روال معمول باید کار میکرده است. رانندهای میگفت برای رنگآمیزی خانهاش و چند تا قوطی رنگ و اینکه هر کدام از قوطیها 2 هزار تومان ارزانتر باشد، چند بار بین مغازه ارزانفروش و گرانفروش را پیموده تا به گرانفروش بفهماند؛ گران میفروشد و دست آخر این را بشنود که خرید ما مال قبل است!
رانندههای تاکسی بارها و بارها در این روزها، یعنی روزهای پس از پایین آمدن قیمت ارز، درباره «چسبندگی قیمتها»1 از رادیو شنیدهاند، درد دل مسافرانشان را گوش دادهاند و خودشان هم با پوست و استخوان در سرمای این روزهای بازار، آن را لمس کردهاند. رانندهای میگفت خود مردم هستند که به یکدیگر رحم نمیکنند، ولی راننده دیگری میگفت وظیفه دولت همین است که جوری قانون را اجرا کند و بر اجرایش نظارت کند که بستر خلاف و جرم وجود نداشته باشد؛ با توصیه اخلاقی که نمیشود مملکت را چرخاند، زیرا همیشه تعدادی هستند که میخواهند از آب گلآلود ماهی بگیرند. راننده دیگری میگفت یک مسئول نظارت بر قیمتها در مصاحبهاش با رادیو میگفته که ما ماموران فلان خیابان را از 5 تا رساندهایم به 50 تا، ولی برخی از بازاریان هم بلدند چکار کنند! رانندهای میگفت با این اوضاع مردم حق دارند که به بخش نظارتی شک کنند و فکر کنند دست برخی از آنها هم در کاسه چرب و چیلی برخی از همان بازاریان است. راننده دیگری که از قول فرمانده نیروی انتظامی شنیده بود به دلیل اوضاع اقتصادی میزان وقوع جرایم خرد افزایش داشته است؛ به قول خودش بیشتر مواظب و زن و بچه مسافرانش بود و آنها را هر جایی پیاده نمیکرد، گرچه به همین دلیل ممکن بود مقداری ضرر کند.
اینها و خیلی حرفهای دیگر را رانندهها میگفتند، ولی رانندهای نگفت که هزینههای اجتماعی و روانی که مردم متحمل میشوند شاید از هزینههای اقتصادی بیشتر باشد؛ رانندهای نگفت افزایش جرایم خرد یعنی اینکه یک عدهای که تا حالا دزد نبودهاند؛ الان دزد شدهاند و طبیعتا ممکن است نان آسان زیر زبانشان مزه کند یا شرایط اقتصادی بدتر شود و آنها شتر دزد شوند. رانندهای نگفت شاید چسبندگی قیمتها ناشی از چسبندگی قدرت باشد... رانندهها خیلی چیزها را گفتند و خیلی چیزها را هم نگفتند یا گفتند و من ننوشتم؛ ولی من میگویم این رانندهها عجب ظرفیتی دارند که این همه از وضعیت مردم میشنوند و میبینند و دق نمیکنند.
.....................................................................................................................................................
(1) اصطلاحا به پدیده اقتصادی گفته میشود که قیمت تمام شده کالا برای فروشنده پایین میآید ولی قیمت فروش پایین نمیآید یا به اندازهای که قیمت خرید فروشنده کم شده، قیمت فروش کاهش نداشته است.

چطور از محتوای تلگراممان به طور کامل پشتیبان بگیریم؟

قرار بود دلار حذف بشه،ریال حذف شد!

طاقت فرسودگیام هیچ نیست

#حمله_سایبری

«تیتک» حواسش به همه خوردنیها هست

قهرمانی سرد!

از ملخها تا نگرانکنندهترین گروه جامجهانی

سوتیهای عجیب

آب بندی سیروس و محسن

پایتخت قلبها

کشششششدار و مریض

شلنگ آب در پایتخت

فتوچاپ 531

سندروم سریالسازی فستفودی

عاشق نشدی، طعنه مزن عشاق را!

عمو سانسورچی!

جارچی 531

جنگجویان سرخپوش

تلگجیم 531
