روزی روزگاری اگر با فیلم عصر جمعه شبکه یک حال نمیکردیم تا ویدیوکلوپ سر کوچه میرفتیم و با امانت گذاشتن شناسنامه، یک عدد فیلم VHS کرایه میکردیم، کمکم عواملی مثل ضعف برنامههای رسانه ملی، رویگردانی مردم از سینما و... باعث شد شبکه نمایش خانگی جانی بگیرد و غیر از کرایه آثار، پای فروش هم به میان بیاید، چندی بعد فیلمهای مخصوص این رسانه تولید شد، کمی که گذشت پای دوبله سریال خارجی، تولید سریال، جُنگ، مجله تصویری، شعبده بازی و... هم به آن باز شد. البته به طور معمول هیچ کجای دنیا سریال فقط و فقط برای شبکه نمایش خانگی تولید نمیشود ولی در کشور ما 3 بار این اتفاق افتاده و این روزها چهارمین سریال هم در راه است، یعنی «ویلای من» مهران مدیری، به نظر میرسد مخاطبان دیگر اعتماد و انگیزه گذشته را نداشته باشند.
همانطور که میدانید اولین سریالی که در شبکه نمایش خانگی عرضه شد «قهوه تلخ» بود، تبلیغات فراوان این مجموعه از طرفی و عطش بالای مخاطب برای تماشای یک مجموعه طنز که جای خالیاش با رفتن مدیری و عطاران از سیما حس میشد؛ باعث شد این سریال در بدو امر با استقبال زیادی مواجه شود، پای اهدای آپارتمان هم که در میان بود، برای همین مخاطب چندان حوصله نمیکرد به ضعفهای سریال به خصوص در زمینه داستانی توجه کند. سریال از یک جایی افت کرد و اختلاف بین عوامل بالا گرفت، اما در نهایت سری جدیدش آمد و بدون هیچ سرانجامی توزیع آن هم متوقف شد. بسیاری از جوایزِ وعده داده شده هم به برندگان داده نشد؛ یکی از عوامل سریال در گفتوگویی به صراحت گفت: وقتی ما مدتی است دستمزد نگرفتهایم چرا باید جوایز قرعه کشی اهداء شود؟
«قلب یخی» اثر لطیفی هم تقریباً همزمان با قهوه تلخ از راه رسید، استفاده از گرههای داستانی، مضمون نو و ... باعث شد قلب یخی مورد توجه قرار گیرد اما توزیع نامنظمی داشت، کمی بعد اعلام شد فصل دوم تولید نمیشود اما شد و شخصیتهای سریال مدام میمُردند تا بتوانند از این گروه جدا شوند و در پروژههای کم حاشیهتر و نان و آبدارتر بازی کنند، تا این که فصل سوم از راه رسید با کارگردان جدید، نویسنده جدید، بازیگران جدید، داستان جدید و همان اسم قبلی. بقیه داستان قبلی را هم که بی خیال!
بعد از اینها «ساخت ایران» از راه رسید و دعوا به راه انداخت، عواملی که از قلب یخی جدا شده بودند تا در این سریال بازی کنند هنوز قرارداد داشتند، دستمزد عجیب و غریب گلزار، حضور پر حاشیه یک بازیگر لبنانی و حذف امیر حسین رستمی قبل از فیلمبرداری هم از دیگر حاشیههای سریال بود، بعد هم فروش سکانس آخر در یک بسته جداگانه و... حتی بازیهای تکراری امین حیایی، بهاره رهنما و... هم این سریال را نجات نداد اما حداقلش این بود که تنها سریالی شد که به سرانجام رسید، بدون آنکه مخاطب را راضی کند.
وقتی اثری آن هم در مقیاس سریال برای شبکه نمایش خانگی تولید میشود نباید انتظار کار فرهنگی از عوامل آن داشت چون پای بازگشت سرمایه در میان است و... اما احترام به وقت، هزینه و شعور مخاطب خواسته زیادی نیست که امیدواریم در گرداب زیادهخواهی عوامل این مجموعهها که مدام با هم دچار اختلاف میشوند غرق نشود و مسئولان هم فکری به حال سرمایه مادی و معنوی مخاطب بکنند که پایِ تماشای این مجموعههای نیمه تمام سوخته مینشینند.

طاقت فرسودگیام هیچ نیست

اَی خِدا، باز هم پایتخت!؟

آب بندی سیروس و محسن

سوتیهای عجیب

شلنگ آب در پایتخت

پایتخت قلبها

دونده هزارتو در خط پایان

کشششششدار و مریض

همه چی آرومه، ما چقدر خوشحالیم!

سندروم سریالسازی فستفودی

فتوچاپ 531

پیشنهادهایی برای کتاببازهای کتاب به دست

عاشق نشدی، طعنه مزن عشاق را!

دیالوگ ها از زبان سازها

جارچی 531

چیه این پنهون کاری؟

حقوق متقابل جامعه و بوهای ما!

تلگجیم 531

اندر احوالات مریدان و حرص دنیا
