
اگر به طور اتفاقی از چند بینندهی تلویزیونی، جویای جزییات شبکههای مختلف سیما شوید، به احتمال زیاد شما را از کنداکتور شبکههای نسیم و آی فیلم و تماشا با خبر میکنند اما در قبال شبکهی چهار ممکن است با لطیفهای در این باب، بحث را عوض کنند! این شبکه که چندین دهه با شعار دانایی مشغول به فعالیت بوده، با وجود برنامههای غنی و پرمحتوا، هنوز نتوانسته به حد مطلوب، جای خود را در میان مخاطبین تلویزیون باز کند. باید دید چه عواملی از سمت شبکه و یا مخاطبین، منجر به اقبال ضعیف مردم شده است.
دامنهی مخاطب
در حقیقت طیف وسیعی از برنامههای شبکه چهار، بنا بر رسالت آغازین این شبکه، معطوف به مقولههای علمی، فرهنگی، هنری و پژوهشی است. بنابراین تماشای برنامههای تولیدی که اغلب نیز گفتگو محورند، مستلزم آن است که یا به موضوع برنامه علاقهمند باشید و یا مهمان برنامه برای شما شناخته شده و آشنا باشد. در غیر این صورت دلسرد شده و به سرعت شبکه را عوض میکنید. در نتیجه مخاطبین این شبکه محدود به قشر خاصی از جامعه همچون دانش پژوهان، هنرمندان و... شده است.
اول آموزش، دوم تحلیل
اگر بنا باشد در بازده نهایی این سبک تولیدات تلویزیونی، گرایش به مسائل علمی، فرهنگی، هنری و.... اتفاق بیفتد، لازم است قبل از آن، شناخت کافی از مبانی و اصول هر شاخه صورت بگیرد تا در حین تماشای برنامه، مخاطب با واژگان و اصطلاحات ارتباط برقرار کند. مثلا تا زمانی که بیننده از مفاهیم بنیادین سینما و فیلمسازی نداند، چیزی از یک نقد فیلم حرفهای و کارشناسانه دستگیرش نمیشود.
عدم ایجاد طرح مساله
هر برنامهی مستند در این مدیوم، در تلاش است به ریشهیابی و درمان یک آسیب اجتماعی، فرهنگی، طبیعی و... بپردازد. اما قبل از هرچیز در بیان صورت مسئله ناکام میماند. این مسئله در نمونههای خارجی مشاهده نمیشود. در نتیجه اغلب مستندهای خارجی خصوصا مستندهای علمی، مخاطب بیشتری جذب میکنند. چرا که با بیانی ساده و جذاب در ابتدای برنامه، مخاطب را از هر قشری برای تماشای ادامهی برنامه ترغیب میکنند.
لحنهای کسل کننده
شما میتوانید در روز به طور مکرر شاهد برنامههای کارشناس محوری باشید که به شیوهای کلیشهای مقابل یکدیگر نشسته و با لحنی یکنواخت، مباحثی خشک و ثقیل را مطرح میکنند که بیشک از حوصلهی مخاطب امروزی خارج است. شاید وقت آن رسیده که ارائه مقولات مختلف را به شیوههای تجربی امتحان کنیم. از روی صندلی بلند شویم و مخاطب را وارد دنیای ملموس پدیدهها کنیم.
بیتوجهی مدنی در جوامع امروزی
فضای شهری و مشغلههای مختلف، به حد کافی آدمها را از هم دور کرده. مدتهاست حرف و کلاس درس، از حوصله افراد خارج شده. گوش نسل قدیم به اصطلاح خودشان از حرف پر است! جوانها، در شبکههای پر رنگ و لعاب مجازی مشغولاند. بنابراین لازمهی انتقال مفاهیم و محتوا، تغییر فرم و شکستن کلیشههای مرسوم است.
شبکه نسیم آری، شبکه چهار نه!
با یک مقایسهی کوچک در برنامههای شبکهی چهار و شبکهای همچون نسیم در ساعات پایانی روز، میشود به تمایلات مردم پی برد. شبکهی نسیم در پایان روز از برنامههای ترکیبی و عموما شاد استفاده میکند و شبکهی چهار، از برنامهای آرام، نجیب، شاعرانه و فاخر. هر دو، بینندههای خاص خودشان را دارند. اما آمارها نشان میدهد که شبکه چهار حتی در جذب بیننده خاص خودش هم موفق نبوده است. بسیاری از افراد که میتوانستند مخاطب این شبکه باشند هم تمایلی به تماشا ندارند. شاید علت به مردمی بر میگردد که تمام روز را درگیر کار و گرفتاریهای شایع امروزی بودهاند و دلشان میخواهد روز را با لبخند و سرگرمی تمام کنند. چون حتی اگر بخواهند باز هم خستگی، رمقی برای درک برنامههای تحلیلی فرهنگی نمیگذارد.
در پایان شاید بتوان گفت مردم همانقدر به تماشای چنین شبکهای بیمیلاند که به خواندن کتاب. از یک رو فرهنگسازی و زیرساختهای کافی برای کشش به این دست موضوعات وجود نداشته و از سوی دیگر خستگیهای روزمره، جایی برای تماشای این گونه برنامهها ندارد. همچنین باید دید این سبک ارائهی محتوا، به خواست و سیاست کلی شبکه بر میگردد یا شیوهی فرم و اجرا به شکلی بوده که نتوانسته اقبال عموم را به خود جلب کند؟!
