
لیسانسه ها نمره قبولی می گیرد
نویسنده : سیده محبوبه عظیم زادهمدت کوتاهی از پخش سری جدید سریال لیسانسهها میگذرد. اما بازخوردهایی که در طی همین زمان کم به چشم و گوش میرسد حکایت از این قضیه دارد که مخاطبان را با خودش همراه کرده است.
تازهترین اتفاقی که باعث شد اسم این سریال محکمتر از قبل بر سر زبانها بیفتد، پخش صحنههای مربوط به استخر رفتن مسعود و حبیب و مازیار بود که با همان لباسهای تنشان شیرجه زدند در آب و ظاهرا که کلی هم عشق و حال کردند. این اتفاق آنقدر دیده شد که کلیپش دست به دست در فضای مجازی چرخید و حتی مطبوعات هم به آن پرداختند. اتفاقی که با یک روایت خیلی جذاب و فانتزی، هم خنده به لب تماشاگران آورد و هم توانست تکه سنگینی بیندازد به قوانین و خط مشیهای صدا و سیما.
سیر کارگردانی موفق سروش صحت
یک نگاه اجمالی به خط سیر کارگردانی صحت و واکنشهای مخاطبان این سریالها، خودش گواه خوبی برای قبول این است که صحت توانسته خوب از پس رفع و رجوع فیلمسازی و کارگردانیاش بربیاید و مسیر رو به صعودش را حفظ کند. طنزهای او نه مشغول زور زدن است برای اینکه مخاطبش را بخنداند و نه از آن طرف بام میافتد که به مرز لودگی و سخیف بودن برسد. با اینکه موقعیتها و کارکترها طنز و فانتزی است اما منطق بازی را حتی در همین دنیای فانتزی به خوبی رعایت کرده است. حالا شمعدانی را با ارفاق نگاه کنیم اما پژمان و مخصوصا ساختمان پزشکان هم از کارهای مردم پسند او بود. بارزترین نکته در کارهای صحت تلاش او برای خلق یکسری فضاها، کاراکترها، شخصیتها و بازی های خلاف عادت و منحصر به فرد است. به عنوان مثال بازی شقایق دهقان در نقش خانم شیرزاد، پژمان جمشیدی در نقش خودش و هوتن شکیبا در نقش حبیب از همین بازیهای نو و ماندگار است.
بازیهای موفق بازیگران
اما بدون شک یکی از نقاط قوت این سریال بازی درست و منحصر به فرد بازیگرانش است و احتمالا خیلیها موافق هستند که در صدر این گروه هوتن شکیبا به عنوان کسی که اتفاقا ید طولانی در عرصه فیلم و سریال ندارد، به خوبی از عهده کارش برآمده است. مطمئنا تجربه تئاتری و نمایشنامهخوان بودنش باعث شده تا کندوکاو نقشش را به نحو احسن انجام دهد و درنتیجه بازی خوبی را از خودش به نمایش بگذارد به طوریکه به یکی از چهرههای محبوب این سریال تبدیل شده است. این قضیه و به طور کلی روابط و کنش و واکنشهای بین نقش های فیلم آنقدر خوب باهم درگیر شده است که باعث شده است یک کار موفق را شاهد باشیم. مازیار، مسعود و حبیب که سه کاراکتر اصلی این سریال هستند به خوبی کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و به موازات یکدیگر توانایی همراه کردن مخاطب با خودشان را دارند.
فصل نویی بدون ریزش
اما یک بحث خیلی مهمتری که وجود دارد این است که بر خلاف خیلی از فیلم و سریالهایی که کادر تولیدشان مصرانه اقدام به دنباله سازی میکنند و از قضا موفق هم نمیشوند، سریال لیسانسهها توانست بعد از یک وقفه متعادل به لحاظ زمانی مجددا به قاب تلویزیون برگردد و باز هم مجددا، مخاطبش را داشته باشد. مثلا در حاشیه ۲ یا در عرصه غیر طنز شهرزاد را به خاطر بیاورید. این دو مورد جز ستارهدارها بودند و یک جورهایی تضمین شده به حساب میآمدند اما خیلی از طرفدارانش از فصلهای دومشان ناراضی بودند. نکته جالب اینکه آن خرده نوآوریها و تکههایی که مهر سریال لیسانسهها را دارد همچنان روی یک نوار منطقی حرکت میکند و خوشبختانه تا به حال افراطی یا تفریطی کار نشده است؛ مثل کار گذاشتن صدای بوق روی بخشهایی از دیالوگهایی که احتمالا مورد دارند یا مثلا همان بحث همیشگی نگرانی بازیگران برای اینکه مبادا حرفی بزنند که به کسی یا به قشری بر بخورد.
نیمه پر لیوان را ببینیم
حالا قرار نیست در این مطلب دور برداریم که آهای ملت سریال لیسانسهها چقدر عالی و توپ است و همه چیزش بیست بیست است. اما قضیه همان قضیه دیدن نیمه پر لیوان است. انصافا اگر قرار به انتخاب دیدن تلویزیون و یک سریال باشد ترجیح نمیدهید جای اینکه آی فیلم و انبوه سریالهای تکراریاش را ببینید دست بگذارید روی لیسانسهها؟ سریالی که عنوان طنز را همراه خودش دارد و دوتا رسالت را بر دوشش؛ نشاندن خندهای بر لب تماشاگر و استفاده از راهکارهایی خلاقانه برای تشویق به تعمق و تفکر. حالا میخواهد فکر کردن به مسائل پیش روی ازدواج و کار جوانها باشد یا مثلا فکر کردن به قوانین و محدودیتهای صدا و سیمای ملیمان.
