
آقای سانسورچی اینو چی میگی؟
نویسنده : الهام حبشیتا دیروز اگر واژه سانسور را سرچ میکردیم، گوگل برایمان طوماری از بخشهای سانسور شده سریالهای کرهای را ردیف میکرد، اما از وقتی که صدا و سیما دیگر به برنامههای وطنی خودش هم رحم نمیکند، واژه سانسور بیشتر از اینکه برای سریالهای کشدار کرهای تایپ شود، برای دیدن بریدههای محصولات وطنی مورد استفاده قرار میگیرد. آن هم چه سانسوری! یک زمانی سانسور شامل موارد منشوری میشد اما حالا انگار هرکسی با توجه به سلیقه خودش قیچی بدست گرفته و از سر و ته برنامهها بدون توجه به نتیجهای که در پی دارد، میزند و کوتاه میکند.
سانسور سریالها از ثریا تا خلیل کبابی
گویا این روزها سریالهای تلویزیونی دردسر بیشتری نسبت به سریالهای خارجی برای مدیران تلویزیون به وجود آورده است، به طوری که اگر پای درد و دل یک مدیر تلویزیونی بنشینیم، حتما خواهیم شنید که آنقدر که سریالهای ایرانی ممیزی دارد، سریالهای غربی ندارد! مثلا اگر بدانید سریال «تا ثریا» 12 قسمت حذف شده داشته، مثل من فکر میکنید، لابد مردم موقع تماشای این سریال مقداری آگهی بازرگانی به همراه تیتراژ دیدهاند! آخرین سانسوری هم که خبرش همین چند روز پیش در فضای مجازی پخش شد و صدای عام و خاص را درآورد، سانسور عجیب سریال «زیر پای مادر» بود. سریالی که با تمام حرف و حدیثهایی که بیخ ریشش را گرفته بود، طرفداران خودش را داشت، طرفدارانی که بعد از یک روز تاخیر در دیدن قسمت آخر سریالشان، با سرانجامی ناخوشایند رو به رو شدند. خلیل کبابی، کارکتر لوتی مسلکی که مقیم شهر امام رضا(ع) بود، یک شبه مورد تمسخر و انتقاد مردم قرار گرفت، مردی که یک ماه رویای رخساره را داشت، طی 24 ساعت تن به ازدواجی ترحم انگیز داد. این سانسور و تغییر انتهای داستان با بدسلیقگی تمام، حتی صدای پریوش نظریه، بازیگر سریال را هم در آورد و کامبیز دیرباز را با گذاشتن تصویر ادیت شده خودش در قالب رونالدینیو، به اعتراض واداشت.
اما هدف و حرف اصلی صدا و سیما برای این پایان ناخوشایند چه بود؟ اینکه زن و مرد طلاق گرفته حتی در صورت تنفر از یکدیگر، باز هم باید تن به ازدواج با هم بدهند یا زنان بیوه حق عاشق شدن و ازدواج مجدد را ندارند؟!
سانسور اخبار و مردی که دیوار شد!
اربعین سال گذشته بود که شنیدیم رسانههای عربی، عبری و غربی حماسه بینظیر و تجمع 25 میلیونی شیعیان در مسیر کربلا را به شکلی عجیب سانسور کردهاند. آن موقع با خودم خدا را شکر کردم که ما هر طور سانسوری که داشته باشیم، اخبارمان اصل اصل است، البته اگر قطع کردن ارتباط یا کات کردن یک سری اشخاص را در نظر نگیریم! از این سانسورها میتوان به حذف مردی (حسین فریدون برادر رئیس جمهور) اشاره کرد که همراه نوبخت به مناطق سیل زده ایلام سر زده بود. مورد دیگری هم که در دروان انتخابات شاهد آن بودیم، قطع شدن صدای رئیس جمهور هنگام سخنرانی بود.
سانسور موسیقی، پوشاندن ساز با گل و بلبل
«صدا و سیما با نشان ندادن ساز ضربه مهلکی به موسیقی زده است.» این عین جملهای است که سهراب پور نظری، آهنگساز موسیقی سنتی در مورد سانسور آلات موسیقی سنتی در تلویزیون ایران گفته است. سانسوری که به اعتقاد ریش سفیدان موسیقی علم جوانان را نسبت به سازهای سنتی کم خواهد کرد و آنها را به سمت ماهواره و موسیقیهای سخیف خواهد کشاند، به طوری که جوانان بیش از اینکه شناختی از سازهای وطنی داشته باشند، سازهای غربی را میشناسند و طرفدار موسیقیهای غرب میشوند.
همه آره؛ خندوانه نه؟!
در بین برنامههایی که از تلویزیون پخش میشود، نشانههای آشکاری وجود دارد که مشخص میکند سانسور شدن یا نشدن همیشه از قانون و قاعده مشخصی پیروی نمیکند. در واقع خیلی وقتها سانسورشدگی به سلیقه مدیر یا سانسورچی مربوطه بستگی دارد، در غیر این صورت چطور ممکن است قسمت آخر یک سریال با آن همه مخاطب چشم انتظار به سرانجام آب بسته شدهای ختم شود، در حالی که استندآپها کمدیهای خندوانه وارد جزئیترین موارد خلاف عفت و بیادبی ممکن بشوند و آب هم از آب تکان نخورد؟!
نقطه کور و سوال مهمی که پیش میآید این است که دلیل این حجم از سانسور که اغلب نشان از آماتور بودن و بیفکری دارد، آن هم در زمانهای که نسخه اصلی هر چیزی، سه سوته در دنیای مجازی به دست مردم میرسد، چیست؟ و از آن مهمتر اینکه پشت این حرکت ناشیانه چه چیزی وجود دارد؟ هدایت افکار با بستن چشم گوش عوام یا ایجاد بیاعتمادی و هول دادن مردم به سمت رسانههای غربی و کساد شدن کار تلویزیون؟





