.jpg)
چند وقت قبل، جواب امتحان ارشدم را زدند و من با امسال میشود 2 سال که قبول نشدم. بخاطر همین دپ بودم اما چون مهمان داشتیم خودم را جمع جور کردم. اما دلم طاقت نیاورد و به مامان گفتم که ارشد قبول نشدم.
تا این حرف را زدم، درد دل مامان هم تازه شد و گفت: منم از صبح تا شب پای اینترنت و سریال کرهای باشم معلومه که قبول نمیشم! چی فکر کردی میخواستی قبولام بشی ؟
من هم که از مامانم انتظار این حرفها را نداشتم و فقط دوست داشتم من را دل داری کند، بهم برخورد و خیلی ناراحت شدم. در همین ناراحتیها بودم که یاد کنکور کارشناسیام افتادم، زمانی که به کلاسهای دورهای برای کنکور میرفتم. زمانی که خرخوان حرفهای بودم. (البته به قول خواهرم دور از جون خر)
خدا روح استاد ریاضیمان را شاد کند که به ما دم کنکور انرژی میداد و روحمان را شاد میکرد.
یادم میآید جلسه آخر بود و رو به ما کرد و گفت: امیدوارم همهتون توی کنکور موفق بشین تا من سال دیگه قیافههاتون رو نبینم و از شرتون خلاص بشم !
و گفت: اگر میخواین خانوادتون سطح توقعشون پایین بیاد و به رتبتون زیاد دل نبندن، هر کاری که میگم رو مو به مو انجام بدین! دو شب مونده به کنکور ساعتتون رو دو نیمه شب کوک کنید و وقتی بیدار شدین خودتون رو به وسط حال خونتون برسونین و تمام چراغهای خونه رو روشن کنید و بعد شروع کنید به بلند خندیدین و به چراغها خیره بشین و تا جایی که میتونین بخندین! یه دفعه ساکت بشین؛ برقها رو خاموش کنید و خیلی محکم برید توی جاتون بخوابید و به اطراف و اعضای خانواده توجه نکنید. شب کنکور این عمل را مجدداً انجام داده ولی این دفعه گریه کنید و میتونین خود زنی هم بکنید. خوب شما موفق شدین که خانواده رو آماده کنید تا اگر رتبه نیاوردین یا اگر رتبه بالا آوردین، خانواده با روی باز از شما استقبال کرده و بگه که اشکالی نداره.
و بعد استادمان گفت لطفا وقتی میروید سر جلسه با خودتان پیشبند ببرید! وقتی علت این کار را پرسیدیم گفت: آخه دخترها وقتی سرجلسه امتحان میشینن شروع میکنن گوشه مقنعه رو به خوردن، کنکورم که سه ساعته، ممکن جلوی مقنعه رو تمامن قورت بدن من به خاطر خودتون میگم!
هیچی دیگر؛ حالا که کار از کار گذشته و من این کار را برای امتحان ارشد انجام ندادم. ولی میگویند ماهی را هر موقع از آب بگیری تازه است.
میخواهم امشب به این وصیت استادم گوش بدهم؛ خدا کند نتیجه بدهد. لطفا اگر راه حل دیگری دارید خوشحال میشم به من بگویید. منتظر نظراتتان هستم.



حصار تنهایی

پیوند ما از جنس جنون بود

وقتی به جای خواب غزل میربایدم

وضعیت سلبریتی ها در سال 97

سناریو عجیب

تیر خلاصی

مرو فاش کن رازِ در خانه را

برای شما که دلتنگ تان شدم

دل نشکنیم

شاید بشود گفت برگشت!

دو سال جوانی

من چه گویم

کارگر را چه به زندگی؟

به نبیره ای که شاید هرگز زاده نشود

من دیوانه

تفسیر انیمیشن کوتاه loe

شاه رویایی

هر روز باش

آشفتهی تو با غم و دلتنگی
