.jpg)
همین چند ساعت و چند دقیقه و چند ثانیه پیش بود که خبردار گشتیم رتبهای آوردهایم که ما را به مسابقات کشوری قرائت مدارس سمپاد میرساند. ماجرا این است که وقتی در ایام امتحانات گرامی و محترم لوحه تقدیری برایمان رسید که بابا بیا غصه نخور هفتم شدی تو استان، دیگر به طور کل از رفتن به مرحله کشوری نا امید گشتم.
اما همین چند ساعت و چند دقیقه و چند ثانیه پیش، توسط معاون پرورشی محترم مدرسهمان خبردار گشتیم که با همان رتبه به مرحله کشوری راه پیدا کردهایم و خاری شدهایم در چشم دشمنان اسلام! (گیر ندین دیگه ربطشو خودم هم نمیدونم، راستی با خودتونم نگین که این دختره چه قدر پز میده، اولا هیجان زده شدم خب، ثانیا عده زیادی بودیم که مسابقه میدادیم، مخصوصا که ما دوم راهنماییها را با سوما میسنجیدن)
البته ممکن است که در بین شما جیمیان عزیز، باشند کسانی که این هیجانات سرشار ما برایشان خاطره شده باشد. اما چه کنیم که هم اکنون هیجانمان در دست خودمان نیست. خلاصه ماجرا این که دوستان من نیز کشوری شدم. (راستی بگم که از شله و شیرینی و این حرفا خبری نیستا... آخه وسعم نمیرسه خب... بذارین تو کشوری یه رتبهای چیزی بیارم، اون وقت شیرینی هم بهتون میدم... البته با این حساب شما از دست من شیرینی نمیخورین کلا...خخخخخ)
راستی؛ برایم دعا کنید


دیکتاتوری به سبک عادل

وقتی شکوفه آلو مرد

چوب جادویی

فن بیان پدر و مادرها

ایرانِ زیبا

مادر

به امید روز وصال...

و عمری که می گذرد

بیمارستان

مثبت اندیشی / طنز
