
بفرمایید آرایشگاه مردانه! (شما بخوانید زنانه)
نویسنده : مریم شیعه زادهاین روزها روی در و دیوار شهر حتما این جمله را دیده باشید: گریم تخصصی داماد! راستش برایم جای سوال بود که این جمله دقیقا یعنی چه؟! و برای خلاصی از آن، دست به دامان برادر گرامی شدم و وقتی فهمید میخواهم چه کار کنم بلانسبت شما انگار خودِ خود علامت سوال روبهرویم نشسته بود و تا چندی پیش از من اصرار بود و از برادر عزیز انکار. تا اینکه بالاخره ترفندهای دخترانه کار خودش را کرد و نقشهام به مرحله اجرا در آمد! این شد که یک روز صبح با هم راهی آرایشگری دوستش شدیم و برای مشتریهای از همه جا بیخبرش کمین کردیم و زیر و بم آرایشگاههای مردانه را درآوردیم. البته کار این آرایشگاه با آرایشگاههای دیگر کمی متفاوت بود و آرایشگر جوان میگفت اکثر مشتریهای من کم سن و سال هستند و معمولا برای کار روی صورتشان سراغم میآیند. بیمعطلی برویم سراغ آنچه در این آرایشگاهها میگذرد:
پرده اول / ابروهایم را برنمیدارم که، فقط تمیز میکنم!
حدود ساعت 10 بود که بین صحبتهای ما سه نفر، اولین مشتری سروکلهاش پیدا شد. حدودا 22 سال داشت و همراه دوستش آمده بود. میخواست بغل موهایش را نیم سانتی بزند و باقی دست نخورد! کارش که تمام شد و موهایش را سشوار کشید حمید (صاحب آرایشگاه) به او گفت ابروهایت خوش فرم است، میتوانم دورش را طوری تمیز کنم که همه بپرسند کجا رفتی!؟ اول میخندید اما بعد دو دل شد. دوستش میگفت: بردار ببینیم چه شکلی میشوی. و بعد از چند دقیقه قبول کرد! مهدی (برادر گرامی) گفت: ابرو برداشتن که مال دخترهاست. مشتری هم در جوابش گفت: وقتی دخترها شلوار لی میپوشند و تیپ پسرانه میزنند چه اشکالی دارد ما هم ابرو برداریم، بعدش هم... من که برنمیدارم، فقط تمیز میکنم! بعد از آن هم چند لوسیون و کرم و یک عدد ویتامینه لب خرید، میگفت در این فصل پوستش حسابی خشک میشود!
وقتی رفتند به حمید گفتم از این مشتریها زیاد داری؟ حمید با خنده گفت: اگر برای ابرو برداشتن بیایند خودشان همان اول میگویند، این یکی را از عمد اغفال کردم گزارشت جالبتر شود!
من :|
حمید :)
ابروهای مشتری :(
گشت ارشاد :|
پرده دوم / چه معنی دارد مرد ابروهایش را دست بزند؟!
حوصله هر سه سر رفته بود و داشتیم از فرت بیکاری در و دیوار را برانداز میکردیم تا بالاخره سر و کله نفر دوم پیدا شد. مرد کاملی بود و بعد از اصلاح سر و صورتش، حمید به او گفت: جناب عجب ابروهای خوش فرمی دارید، اگر مایل باشید برایتان دورش را تمیز کنم. جایتان خالی به بنده خداحسابی برخورد و گفت: نخیر! کاری را که گفتم بکن! چه معنایی دارد مرد ابروهایش را دست بزند. حمید هم با لبخند گفت: ای آقا! الان همه ابروهایشان را بر میدارند. مشتری هم گفت: من همه نیستم! شاید همه خودشان را انداختند توی چاه، توقع داری من هم بیاندازم؟ حمید دست بردار نبود و چند دقیقهای با مشتری سر همین موضوع بحث کرد و آخر سر مشتری زیر بار نرفت و حمید در اغفال این آدم ناکام بود!
پرده سوم / داماد وارد میشود!
بالاخره کسی که منتظرش بودیم آمد! شاه دامادی که قبلا از حمید برای گریم تخصصی داماد وقت گرفته بود. اول آرایشگر سراغ موهایش رفت. کمی آنها را مرتب کرد و بعد هم به قول خودش آنها را دامادوار آرایش کرد و آخر سرهم انگار که روی سرش پشه بکشد، با اسپری افتاد به جان موهایش که تا پایان مراسم خراب نشود. بعد نوبت صورت بود. بعد از اصلاح صورت، حمید گفت: عیبی ندارد ابروهایتان را دست بزنم؟ داماد هم با بیخیالی گفت نه فرقی نمیکند. مهدی خودش را جلو انداخت و گفت: چطور فرقی نمیکند؟ بد نیست؟ مردی گفتند، زنی گفتند! داماد هم با همان لحن گفت: نه عزیز من ... یک شب است دیگر! چشمتان روز بد نبیند بعد از اینکه ابروها، یک سوم حجم اولش شد با پودر تمام صورت را پوشش داد و کاش فقط همین بود! از رژ لب و برق لب تا فر مژه و خط چشم، چیزی نبود که روی صورتش پیاده نکند و وقتی کار تمام شد، داشتم پیش خودم فکر میکردم کجای این چهره شبیه یک چهره مردانه است. یک چهره مردانه با تمام عیب و ایرادهایش خیلی زیباتر است .
پرده چهارم / همه چیز طبیعیست
مشتریهای زیادی آمدند و رفتند و در این بین اتفاقی خارج از تصور و عرف نیفتاد که بخواهم مطرح کنم تا این اعجوبه وارد شد ...
پرده پنجم / ویکس هم دارید؟!
هر کلمهاش را اندازه جاده ابریشم میکشید و آنقدر با ناز حرف میزد که از شما چه پنهان قیافه هر سه نفر ما واقعا دیدنی شده بود! میخواست یک دسته بزرگ از جلو موهایش را مش استخوانی کند! مثل همان خواننده ایرانی آنور آبی که احتمالا فهمیدهاید چه کسی را میگویم! حمید داشت کارش را انجام میداد که پرسید ویکس هم انجام میدهید؟ حمید هم کمی با تعجب نگاهش کرد و گفت نه، ویکس مخصوص آرایشگاههای زنانه است، اگر میخواهید بند بیندازم، که گفت نه. صورتش به بند حساس است و واقعا خدا رحم کرد. بعد از آن سریع کارش تمام شد و رفت چون واقعا نمیتوانستیم خودمان را کنترل کنیم و بعد از رفتنش آرایشگاه از صدای خنده ما منفجر شد!
پرده ششم / منه بیچاره!
حساسیت به مواد شیمیایی کار دستم داد و صدایم حسابی گرفت و تا دو روز بعد تصویر داشتم ولی صدا نداشتم!
پرده هفتم / میخواهم جذابترین باشم!
میگفت امشب مهمان دارند و میخواهد از همه پسرهای فامیل جذابتر باشد تا چشمشان درآید! وقتی کارش تمام شد کلی از حمید تشکر کرد و یک لحظه به نظرم آمد از همه دخترهای فامیلشان خوشگلتر شده! مهدی گفت: آرایش صورتت غیر طبیعی نشده؟ گفت: این همه پول دادم با بقیه متفاوت باشم، باید مشخص باشد یا نه؟!



























