
این روزها همه بزرگ شدند؛ از دختر 14 ساله که در وبلاگش از نوازش پسران هرزه صحبت میکند تا بچه خواهرم که هنوز سنش به تعداد انگشتان دست هم نرسیده و میگوید: اگر با من دعوا کنی باید از این خونه بری!
همه ادعا دارند؛ از آقای گلکلمیان که میخواهد تورم را منفی کرده و اقتصاد را با دستان نورانی و مبارکش در عرض ایکی ثانیه درمان کند تا دختر همسایهمان که مدعی است میتواند در سر کوچه پارک دوبل کند!
همه خستهاند؛ از فوتبالیستها که حوصله بازی در تیم ملی را هم ندارند و با انواع بهانهها از حضور سر باز میزنند تا بچه محلهمان که دیگر صدای توپش در کوچه را نمیشنویم ولی صدای ایکس باکسش گوش همه را کر کرده است!
همه دعوا دارند؛ از بچههای سایت که گویا امتحانها فشار آورده و خود را تا حد امکان در تخته سیاه تخلیه روحی میکنند تا میز ام.دی.اف اتاقم که از خیر انگشت کوچک پای راستم نمیگذرد!
همه دروغ میگویند؛ از آقای که با شعار پاکی و صداقت آمده و وعدههای تخیلی و دروغین میدهد تا تاکسی بیسیم (رنگ قناری) که هنگام تصادف قبول نمیکند که چراغ قرمز را رد کرده است!
همه شاکیاند؛ از مردمی که رئیس جمهور (مسئول) محبوبشان خواستههایشان را فراهم نکرده و دستشان را در حنا گذاشته تا صمیمیترین دوستم که رتبه کنکورش دو رقمی نشده است!
همه غمگینند؛ از آن آقای کارگردان و طناز معروف که دل همه را شاد میکرد و افسردگی گرفت تا بلبلهای حیاطمان که دیگر خبری از چهچهشان نیست.
یادش به خیر زمان کودکی فقط دو فاز بود، مثبت و منفی. گویا جدیدا مد شده هر کسی فاز داشته و در احوالات خود سپری کند. کمی فاز هایمان را به هم نزدیک کنیم، یادمان نرود بیشترین اختلاف را آهن ربا دارد اما باز خوب هم جنس خود را میشناسد. همه ما انسان هستیم، مسلمان هستیم، با ایمان هستیم، آدمیم ..
پس هیچ گاه از محبت و عشق سیراب نمیشویم و همیشه طالب آن هستیم، ارزانترین و در عین حال مهمترین بخش زندگی ما محبت به یکدیگر است، از یکدیگر این نعمت را محروم نکنیم
یادمان نرود که اطرفیانمان، عزیزانمان هستند و هیچ چیزی در دنیا لیاقت عوض کردن با آنها را ندارد اما گاهی به خاطر همین ابزار دنیا، از دستشان میدهیم.
+ به این همهها کار نداشته باشید، اگر جزو این همهها نیستی هنر کردی و الا ....








