.jpg)
تنها ميان جمع
آنکه آيد ز دست دل به امان
و آنکه آيد ز دست جان به ستوه
گاه، سر مينهد به سينه دشت
گاه، رو ميکند به دامن کوه
تا زند در پناه تنهائ ،
دست در دامن شکيبایي
غافل از اين بود که تنهايي،
سر نهادن به کوه و صحرا نيست
با طبيعت نشستنش هوس است !
چون نکو بنگرند تنها نيست
اي دل من بسان شمع بسوز !
باز، «تنها ميان جمع» بسوز !

وقتی شکوفه آلو مرد

چوب جادویی

فن بیان پدر و مادرها

بیمارستان

مادر

و عمری که می گذرد

مثبت اندیشی / طنز

تضاد

ماجراهای ویلیام هوک، کارآگاه خصوصی/ قسمت اول
