.jpg)
روز اول که در راه دانشگاه بودم، اتفاقی راننده سه سال آخر دبستانم را دیدم، تمام دوران گذشته از جلوی چشمهایم رد شد.
کارهای خدا را ببین، چه زود میگذرد. میدانم که چند سال دیگر هم که به این روزها فکر کنم میبینم این روزهایم گذشته.
فقط من ماندم با یک عالم کارهایی که نباید میکردم و کردم و کارهایی که باید میکردم و نکردم.
