
اصولا را در این برهه از تاریخ، کسانی را رستگار و پیروز مینامند که با جیب پر از پول از میدان دید و بازدید بیرون میآیند! تجربه ثابت کرده به همین راحتیها نمیشود به این رستگاری رسید و کاتبان در این رابطه کتابتها کردهاند که در ادامه گوشهای از تجربیات یک اهل فن را در اختیارتان قرار میدهیم؛ باشد که شما هم رستگار شوید!
- از چند روز مانده به عید به عیدی دهندگان ابراز ارادت کنید و خلاصه یک لحظه هم نباید غم فراق شما را تحمل کنند و اگر کمی به دورن خودتان دقت کنید متوجه خواهید شد که دم عید، ناگهان تا چه حد عمو و دایی برایتان عزیز میشوند.
- به محض ورود کفشهای شخص عیدی آوردنده را مرتب کنید به گونهای که خود او به طور واضح ببیند و اگر در همانجا تشکر کرد میتوانید وارد مراحل بعدی شوید! این نکته نیز حائز اهمیت است که اگر در خانه فرد دیگری، آن مایه رونق جیب شما یا همان عیدی دهنده مورد نظر را دیدید، بسیار مظلوم نمایی کنید به صورتی که ترغیب شود همانجا عیدی شما را بدهد و کار اصلا به خانه خودشان نکشد.
- از طرفی شاید اقوام شما به سایتهای حریف ما سر بزنند و نکاتی را برای مقابله از دادن عیدی فراوان پیدا کنند! باید برای هرگونه عکسالعمل غیر مترقبه آماده باشید و در هنگام ورود شخص عیدی دهنده، ایشان را کاملا از دیگران متمایز کرده و مورد لطف بیشتری قرار دهید و حتی اگر چند دانهای پسته مقابل او گذاشتید، جایز است ولی بیشتر از چند دانه نشود که جواب معکوس خواهید گرفت!
- اگر خواهر و برادری دارید او را به هر نحوی از جریان حذف کنید تا عیدی او را نیز به شما تحویل دهند، بعد از اتمام ماجرا نیز میتوانید کلا قضیه را انکار کنید و یا اگر اهل کرامت هستید قسمتی کمی از عیدی را به او بدهید!
- هیچ گاه گول حرف «بده تا عیدیها را برایت نگه دارم تا خرج نکنی» را نخورید، البته این روند قدیمی شده و شما پیش دستی کنید و به پدر و مادرتان بگویید عیدیهای بقیه فامیل را بدهید که من برایتان نگه دارم تا اینگونه عیدی زیادی هم ندهید! درحقیقت این یک نوع تمرین برای خودتان است که در آینده بسیار مفید خواهد بود.
+ این مطلب طنز بود و فاقد اعتبار، قدر لحظاتی که با خانواده و فامیل محترمتان را هستید را بدانید زیرا همینها هستند که خوشحالی و آرامش را برای شما به ارمغان آورده و در آخر همین محبتهاست که به زندگی لذتی چندان میدهد و پول در این سرای محبت شاید بیارزشترین موضوع باشد! (آی جونور عیدی من رو چرا کش رفتی?!! مگه نمیبینی دارم مطلب مینویسم. بیا اینجا پدر...)





فن بیان پدر و مادرها

بیمارستان

و عمری که می گذرد

مثبت اندیشی / طنز

ماجراهای ویلیام هوک، کارآگاه خصوصی/ قسمت اول

تضاد
