
سانسور نه مفید است و نه ممکن. مفید نیست، چون با حذف و اصلاح و حتی عدم انتشار یک کتاب، مسیر حرکت هر جامعه ذرهای تغییر نمیکند. سیاستگذاران ممیزی کتاب، در عالیترین سطوح خود، نمیخواهند بپذیرند که کتابها برآیند و برآمده از فرهنگ جامعه هستند، نه به عکس. میتوان با آمار و پژوهشهای علمی و میدانی نشان داد که سانسور، از هر نوعش، اگر نتیجه معکوس برای واضعان آن نداشته باشد، مطلقا موثر نیست.
سانسور اما ممکن هم نیست. نه فقط به خاطر گسترش رسانهها و سهولت دسترسی به آنها که دریافت بخشهای سانسورشدۀ هر اثر را بینهایت آسان کرده است، بلکه به این دلیل ساده که حذف چند جمله و حتی چند صفحه از یک کتاب نمیتواند صدایی را که در سراسر یک اثر و در تکتک کلمات آن نهفته و تنیده شده است، خفه کند. کسانی که به سانسور ایمان دارند، معمولا درک درستی از پیچیدگیهای ذهن و روح انسان ندارند. شاید اگر آنها میدانستند که هنر و ادبیات اصولا نمیتواند آدمها را متحول کند یا حتی تاثیر کوچکی بر زندگیشان بگذارد، دست از این کار میکشیدند و اینهمه وقت و پول و انرژی مصروف آن نمیکردند.
پ.ن: مصطفی مستور نسبت به اعمال ممیزی بر رمان جدیدش با نام «عشق و چیزهای دیگر» اعتراض کرده و گفته از خیر انتشار این کتاب میگذرد. او این مطلب را در یادداشتی نوشته که در ایسنا منتشر شده. چیزی که خواندید بخشی از این یادداشت است.


حصار تنهایی

پیوند ما از جنس جنون بود

وقتی به جای خواب غزل میربایدم

وضعیت سلبریتی ها در سال 97

تیر خلاصی

سناریو عجیب

برای شما که دلتنگ تان شدم

دل نشکنیم

شاید بشود گفت برگشت!

من چه گویم

دو سال جوانی

کارگر را چه به زندگی؟

مرو فاش کن رازِ خانه را

تفسیر انیمیشن کوتاه loe

من دیوانه

به نبیره ای که شاید هرگز زاده نشود

شاه رویایی
