
انگار هر چقدر به پاییز نزدیک میشویم دلمان میگیرد و برگهای وجودمان آهسته آهسته میریزد. مخصوصا اگر چیزی را از دسته داده باشی؛ انسانها دلبستگیهای زیادی دارند؛ محله زندگی، دوران کودکی و نوستالژیهای دیگر اما هیچ کدامشان بدتر از آن چیزی نیست که بیشترین لحضههای عمرت را در آنجا گذرانده باشی.
بله درست است؛ مدرسه!
اه! باز دوباره اسمش آمد. فکر کردی میخوام متن ادبی بنویسم؟ نه آقا جان! میخواهم در مورد آن فضای بینظیر صحبت کنم که همهی ما در این زمان دلمان برایش تنگ میشود (که البته توی خرداد و اواسط بهمن ماه از این مکان نسبتا مقدس تنفر پیدا میکنیم) ولی دیگر پشیمانی سودی ندارد چون دیگر را برگشتی نداریم!
من 19 سالم است (نیمه دومی هستمها، فکر نکنی تجدید آوردم) توی این همه ثانیهای که از خدا گرفتم (59918400 ثانیه) هیچوقت دلم برای چیزی این قدر تنگ نشده. مخصوصا ما بکسهایی که نه راه پیش داریم و نه را پس. کنکورمان را که دادیم باید فکر جا و مکان دیگری باشیم. اصولا آدمها دو دسته میشوند: یک عده هستند که تو کنکور سراسری موفق میشوند و یک عده هستند که در برابر این غول بزرگ شکست میخورند.
کسانی که موفق میشوند همان آدمهای موفقی هستند که موجب پیشرفت و آبادانی کشور میشوند! (البته که این صفات را مدیران و والدینشان نثار تن عزیزشان میکنند) و آن دسته دیگر مثل مناند. کسانی که خراب میکنند و برای جبران این افتخار عظیم وارد فضای هنری یا کاری میشوند... که پسون فردایی با موی بلند و سیگار بهمنی بر لب از جایگاه هنرمندان انتقاد کنند و یا با یک کت و شلوار سرمهای در یک همایش اقتصادی از بد بودن فضای نقدینگی کشورشان بگویند. حرف من برای بچههای گروه دومی است که باز خود دو گروه میشوند (ای بابا) یک گروه خیلی خیلی خیلی خراب کردند و گروه دیگر خیلی خراب کردند.
باز اینجا باید بگویم که مخاطب من گروه دوماند... چون تکلیف گروه اول معلوم است که باید بروند سال دومی شوند. ولی گروه دوم یکی از بدبختترین اقشار جامعه هستند (حتی از گربههای فاضلاب تهران!).
آخر این چه وضعی است؟ یک آزمون میگیرند که بین بد و بدتر، بدترین است! بعد بهش میگویند آزمون خیلی استاندارد! خب استاد عزیز در مقایشه با آزمون شما استانداردتر است نه در مقایسه با سطح علمی کشور.12 سال درس خواندیم بعد میآیند یک کتاب 258 صفحهای پر از غلط میگذارند جلوی تو و بعدش میگویند بخورش که باید تیرماه بیاریش بالا...! بعد اگر نتوانی کودنی و اگر بتونی انیشتین. یکی نیست بگوید آقاجان همه را دارید از یک صافی رد میکنید... معلوم است دانه درشتهایش میمانند دیگر (مثلا ماهم دانه درشتیم).
میگویند ما هیچ دانشجوی توانمند بیکار نداریم... بنابر این هرکسی بیکار است، یک ناتوان است. نه آقا این نیستش که... از 16 سالگیام دارند میگویند که میخواهیم کنکور را برداریم (یکی نیست بگوید هرموقع مشکل دشمنی ما با آمریکا حل شد کنکور هم برداشته میشود)... اعصاب نمیگذارند که...!
نه استعدادیابی میکنند و نه روی بچه مطالعه میکنند. یک مدرسه زدند به اصطلاح مدارس استعدادهای درخشان... من نمیدانم این آقایان استعداد را چی تعریف کردند که فقط میخواهند توی یک مدرسه کشفاش کنند... آخر ای کاش توی آن مدرسه هم استعدادیابی کنند. گزارش رسیده که بچهها توی دستشویی سیگار میکشند، این شد استعدادیابی؟
چه کسی میخواهد کنکور را بردارد؟ عمهی کوچک من یا آقایی که با یک موسسهی آموزشی دارد از همین کنکور خراب شده درآمد خاندانش را تامین میکند. معلوم است کسی که طراح آزمون سراسری است، دارد سود میبرد. معلوم است عضو سازمان سنجش دارد از این آزمون لعنتی سود میبرد.
اصلا آمدیم کنکور را برداشتند بعدش چی؟ طرف با چه تعریفی برود سر دانشگاه... استعدادیابی شده؟ معلوم است که نه! بحث سر این است... آهای ای مسئولان مذکور، لطفا استعدادیابی کنید. همین!

وقتی شکوفه آلو مرد

چوب جادویی

فن بیان پدر و مادرها

مادر

بیمارستان

و عمری که می گذرد

مثبت اندیشی / طنز
