
اهل اهنگ گوش دادن نبودم. اولین بار breaking the habitرو در وبلاگی شنیدم، عجیب بود. هنوز خوب انگلیسی متوجه نمیشدم ولی مسخ صدای خواننده شده بودم.
امتحانات نهایی بود. عربی از همه سختتر بود و کلی اعتراض کردیم. شب قبلش یک سی دی و کاورش رو برای دوستم آماده کرده بودم، بعد امتحان حالش خوب نبود اما اندکی با هدیه من خوشحال شد.
سال کنکور مدام آهنگها رو با صدای بلند گوش میدادم. توی راه کتاب خونه به خونه وقتی خیلی خسته و ناراحت بودم.
یادمه یک دفعه حس کردم کسی دنبالم صدای آهنگ رو تو گوشم بیشتر کردم و بلند بلند میخوندم I won’t trust myself on you و فکر میکنم طرف فرار کرد.
خب آهنگهاش جوری بود که انگار دقیقا از ته دل من میخوند اما هیچوقت ناامید کننده نبود بیشتر شبیه واگویه بود. بعد سالها که دیگه شور نوجوانی نداشتم گاهی فقط گوش میدادم تا صدای چستر رو بشنوم صدای به شدت خاص و تا عمق وجود رسوخ کننده. آروم میشدم. همیشه میگفتم خدایا چرا خواننده راک شده چی میشد این صدا جای دیگهای بود؟
آهنگهای قدیمی حسی از ناامید آخر که به خودکشی میرسه نداشت اما با خودم فکر میکردم یا چستر به راه راست میاد یا خودکشی میکنه. منظورم از راه راست نمیدونم دقیقا چیه شاید راه نجات. از نظر من یا نجات پیدا میکرد یا خودش رو از بین میبرد.
رستگاری چستر میتونست در جای دیگهای باشه در راه راست اما نشد. خدایا نگذار خوش صداها خواننده راک بشوند!

پیوند ما از جنس جنون بود

وقتی به جای خواب غزل میربایدم

سناریو عجیب

مرو فاش کن رازِ در خانه را

برای شما که دلتنگ تان شدم

دو سال جوانی

یک ماه دیگر از عمر گذشت

مه لقا بانو / قسمت آخر

به نبیره ای که شاید هرگز زاده نشود

کارگر را چه به زندگی؟

تفسیر انیمیشن کوتاه loe

هر روز باش

من دیوانه

شاه رویایی

یک عاشقانه متفاوت

من شاعری دیوانهام

آشفتهی تو با غم و دلتنگی

کتاب های ممنوعه که پرفروش شدند

پدیده ی قرن: نفهمی
