
واژههایم کوک و رقصان میشود
این سکوتم غرق طوفان میشود
کوچههای خیس و مهتابیِ شب
با ستارهها چراغان میشود
خوش به حال شانههای پنجره
امشبی را خیس باران میشود
میروم گاهی کنار شیشهها
خاطراتت شرِّ شیطان میشود
در میان حوض تاریک حیاط
روی ماهت غلط غلطان میشود
اشکهای بیغرورِ آسمان
بیرمق پهن خیابان میشود
لحظههایم تلخ میماند ولی
قهوه تلخِ کافه تهران میشود
از صدای پچپچ این کوچهها
ناگهان حالم پریشان میشود
گفته بودن عاشق ترسوی شهر
پشت بغضی سرد پنهان میشود
حرف موج خستۀ بیآبرو
پیش دریا رفته مهمان میشود
فیلم مردی ایستاده در غبار
بیگمان یک روز اکران میشود...

دیکتاتوری به سبک عادل

وقتی شکوفه آلو مرد

چوب جادویی

فن بیان پدر و مادرها

ایرانِ زیبا

مادر

به امید روز وصال...

و عمری که می گذرد

بیمارستان

مثبت اندیشی / طنز
