
میخواستیم قهرمان بشیم...
نویسنده : ye_pesarبرنامههامون از بچگی بهم ریخت. قرار بود دنیای دخترا صورتی باشه دنیای پسرا آبی. نمیدونم دنیای صورتی وجود داره یا نه اما اینجا خیلی وقته خاکستریه.
توی برنامهمون بود مثل بابامون، بشیم قد بلندترین و باسوادترین آدم دنیا. اون موقعها حتی اگه بابامون نبود ایران از عراق شکست خورده بود. وقتی کت و شلوار سورمهایش رو میپوشید؛ جای پنجره تا جایی که میشد نگاش میکردیم که کجا، توی کدوم کوچه، لباس قهرمانیش رو میپوشه و پرواز میکنه. برنامه داشتیم مثل بابامون قهرمان بشیم.
حالا ده سال از ده سالگیمون گذشته. قهرمانا دارن پشت دیوارای بلند پادگان یه گوشه «یواشکی» سیگار میکشن. اینقد سیگار میکشن تا دو سال تموم بشه. اینقد سیگار میکشن که مرد بشن!
اره ما قهرمان نشدیم. حتی پسرونگیمون رو هم باخت دادیم. ما داریم خاکستریتر میشم، ما داریم مرد میشیم. راست میگن توی این دنیای خاکستری ما همه مون سرو ته یه کرباسیم.
(علی کردی)

حصار تنهایی

پیوند ما از جنس جنون بود

وقتی به جای خواب غزل میربایدم

وضعیت سلبریتی ها در سال 97

سناریو عجیب

تیر خلاصی

مرو فاش کن رازِ در خانه را

برای شما که دلتنگ تان شدم

دل نشکنیم

شاید بشود گفت برگشت!

دو سال جوانی

من چه گویم

کارگر را چه به زندگی؟

به نبیره ای که شاید هرگز زاده نشود

من دیوانه

تفسیر انیمیشن کوتاه loe

شاه رویایی

هر روز باش

آشفتهی تو با غم و دلتنگی
