
چالش کیف پول برای زورگیرها!
نویسنده : صدیقه حسینییکی از کابوسهای من این است که یک زور گیر توی خیابان جلویم را بگیرد، چاقو را بگذارد بیخ گلویم و بگوید هرچی تو کیفت داری خالی کن. در واقع نگران از دست دادن پول و طلا و چیزهایی از این قبیل نیستم. یک جورهایی نگران اینم که او آنقدرها که باید به اشیای توی کیفم توجه نشان ندهد. مثلا دفترچه یادداشتم به چشمش نیاید و یا خودکار بنفش منحصر به فردم را جدی نگیرد. راستش اشیای توی کیف من این طوری بار نیامدهاند. همیشه بیش از حد توجه دیدهاند و این جور وقتها حسابی احساساتشان جریحهدار میشود. خود من هیچ وقت بین اشیای توی کیفم فرق نگذاشتهام، آن وقت چه طور میتوانم اجازه بدهم یک غریبه از راه برسد و با آنها این طور رفتار کند؟!
هرچند گاهی هم فکر میکنم شاید بد نباشد از این بیماری «تبعیض بین اشیا»ی زورگیرها استفاده کنم و همیشه یک چیز خیلی عجیب توی کیفم داشته باشم. نمیدانم چرا اما فکر میکنم توی آن لحظه باید یک چیزی از توی کیفم دربیاورم که او را غافلگیر کنم. یک چیزی که انتظارش را نداشته باشد. مثلا اگر میتوانستم این جور وقتها یک خرگوش از توی کیف دستیام دربیاورم خوب بود. خرگوشی که اندازهاش دو برابر حجم کیفم باشد هیجان ماجرا را بیشتر خواهد کرد. آن وقت احتمالش هست که یک دفعه چاقو از دستش بیفتد و بگوید هییییی یه خرگوش! اینو چه جوری جا دادی اون تو آخه؟ و بعد با هم غش غش بخندیم و او خرگوش را بغل کند و من بگویم بذار بقیه چیزا رو هم نشونت بدم و او اصلا یادش برود که قرار بوده زورگیری کند.
این است که من موقع چیدن اشیای توی کیفم به فکر زورگیرها هم هستم و معتقدم که آنها هم دل دارند و مگر گناه کردهاند که زورگیر شدهاند؟! من که تا میتوانم محتویات کیفم را مرتب و تمیز میچینم که یک وقت توی ذوقشان نخورد. حتی دارم فکر میکنم چه میشد اگر علم آنقدر پیشرفت میکرد که زورگیرها میتوانستند یک روز قبل توی اینستا ما را به چالش کیف پول دعوت کنند و بعد بیایند عکسها را لایک کنند و بگویند فلان چیز را برایم کنار بگذار فردا میآیم میبرم. اما حیف که ما به چالش کیف پول به عنوان سرگرمی نگاه میکنیم و هنوز متوجه کاربردهای وسیع و عمیق این چالش نشدهایم!

دیکتاتوری به سبک عادل

وقتی شکوفه آلو مرد

چوب جادویی

فن بیان پدر و مادرها

ایرانِ زیبا

مادر

به امید روز وصال...

بیمارستان

و عمری که می گذرد

مثبت اندیشی / طنز
