
فوق ثريا دل من!
نویسنده : زهرا آقاييبالاخره نمرديم و يك جايزه از يك جايي برنده شديم. البته اين جايزه يك ماشين شاسي بلند يا حتي شاسي كوتاه يا حتي بدون شاسي هم نيست. و اصلا ماشين نيست در واقع. حتي پول نقدي كه صفر داشته باشد و به حسابم رفته باشد تا من بتوانم با آن كلي چيزي كه دوست دارم بخرم و كلي پيتزا بخورم هم نيست. نامبرده فقط يك عدد شارژ 5 هزار توماني است از مسابقات سايت جيم برنده شدهام! اما همين شارژ براي مني كه تاكنون از هيچكجا هيچ جايزهاي برنده نشدم و آب دهن هم كف دستم ننداختهاند و هميشه كف دستم را كف پا حساب كردهاند، يك برد بزرگ و يك موفقيت عظيم در يك دوئل بزرگ محسوب ميشود.
هماكنون حس قهرماني را دارم كه رقيبش را در ميان كارزار زمين زده است. بلند شده است دستانش را بالا برده است و به خيل عظيم تماشاگران كه او را تشويق ميكنند، دستانش را تكان ميدهد و در حالي كه ميرود پرچم را بردارد و دور افتخار بزند عرق پيشانياش را پاك ميكند. صدايي از پشت بلندگو ميگويد: «خسته نباشي دلاور، خدا قوت پهلوان» و آهنگ «بيخود و مجنون دل من، فوق ثريا دل من» محسن چاووشي پخش ميشود!


وقتی شکوفه آلو مرد

چوب جادویی

فن بیان پدر و مادرها

مادر

و عمری که می گذرد

بیمارستان

مثبت اندیشی / طنز

تضاد

ماجراهای ویلیام هوک، کارآگاه خصوصی/ قسمت اول
