
نمیآیـد صدایی عاشقانه
پُر از غم شد دل از دستِ زمانه
چه میشد سینه٬ لبریزِ صفا بود
به هر سویش٬ کرانه تا کرانه
چــرا دیگر اثر بخشی ندارد
دعـا و سوزِ نجـوایِ شبـانه
دلم خواهد که با یارِ عزیزم
سـخن گـوییم٬ امّا شاعرانه
سبب٬ باشد دلِ تاریکِ حامی
اگر خواهم بگویم منصفـانه
بهشتی میشود هـر زندگانی
محبتها چو باشد خالصانه
اساسِ زندگی در ایندو کار است
دلِ پـاک و کلامی صادقـانه
چو خواهی خاطراتی جـاودانه
برای عشـق پیـدا کن بهـانه

وقتی شکوفه آلو مرد

چوب جادویی

فن بیان پدر و مادرها

مادر

بیمارستان

و عمری که می گذرد

مثبت اندیشی / طنز
