
درگيري شعري ادمين و كاربران!
نویسنده : 2nyadidehكاربران: دنیای ِغریبی ست! به یکی که دست میدهی / میدانی که دیر یا زود، از دستش میدهی
ادمين: آخر كاربر جان! هر كس زخدا ميطلبد راحت جاني/ من طالب آنم كه تو بيغصه بماني
كاربران: اي ادمين! اول به وفا می وصالم دادي / چون مست شدم جام جفا را دادي / پُر آب دو دیده و پُر از آتش دل / خاک ره تو شدم به بادم دادي
ادمين: خوشا آن متني کز تو باشد / درونش ردی از پای تو باشد / در آور کفش و جورابت، بفرما / به روی چشم ما جای تو باشد
كاربران: مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا / گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
ادمين: صبر کن ای دوست که صبر سیرت اهل صفاست / چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست
كاربران: نگو دانم ادمين خواهي چه گويي/ صبوري كن صبوري كن صبوري
ادمين: ما را یك دل از خوبان جدا نیست / ولی صد حیف خوبان را وفا نیست / به دوستان دل سپردن كار سهل است / ز دوستان دل بریدن كار ما نیست
كاربران: باشد! باری به چشم احسان در حال ما نظر کن / کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را / سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت / حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را / ما بیتو زندگانی خود را نمیپسنديم/ کآسایشی نباشد بیدوستان بقا را
ادمين: كاربر جان! يک نظر در خود بیافکن کیستی / عاشقی، مستی، خماری، چیستی / جام هستی را بزن بر نیستی / هر چه هستی! بابا! بامرامی بیستی :)
كاربران: باشد! صبوري ميكنيم تا كلماتمان عاقل شوند/ صبوري ميكنيم تا بدانيم تو را/ آنگاه براي بودنت خواهيم ماند / پس تو هم اي خوب! اي باور! بمان! كه زندگيمان مات نگاه تو شده است :)
+ از آنجايي كه يكي از نشانه هاي ذهن فرهيخته، آنست كه در عين مخالفت با عقيدهاي به آن احترام بگذارد، به دوستان و كاربران توصيه ميكنم، به توصيه ادمين صبور باشيم و محترم...

وقتی شکوفه آلو مرد

چوب جادویی

فن بیان پدر و مادرها

مادر

و عمری که می گذرد

بیمارستان

مثبت اندیشی / طنز

تضاد

ماجراهای ویلیام هوک، کارآگاه خصوصی/ قسمت اول
