
شوخی هم حدی دارد!
نویسنده : زهرا آقاييبه هر حال هركسي در يك زمينههايي توانايي دارد و در يك زمينههايي تواناي ندارد اصلا! بعضي از انسانها اصلا توانايي ندارند آدم طنازي باشند و بقيه را بخندانند! اما دوست دارند كه بقيه را بخندانند. اشكالي به اين عزيزان وارد نيست. من هم تا جايي كه ممكن باشد به شوخيهايشان لبخند ميزنم و نميگويم: «هر هر هر خنديديم!» اما بعضي از همين قبيل انسانها به هر چيزي متوسل ميشوند كه بقيه را بخندانند و فكر هم ميكنند كه خيلي بانمك هستند! و گاهي حتي به شوخيهاي زشت و تمسخرآميز متوسل ميشوند. شخص خاصي را مستقيما و جلوي بقيه تمسخر ميكنند و اسمش را هم ميگذارند «شوخي».
اينجاي كار ديگر صبر من سر ميآيد. اينجاي كار من ديگر آن آدم قبلي نيستم كه يك لبخند بزنم و نگويم: «هر هر هر...» شايد باز هم نگويم «هر هر هر...» اما يك چيز بدتر از آن ميگويم. اينجاي كار من ديگر عصباني ميشوم. من نسبت به تمسخر هر انساني عصباني ميشوم. اينجاي كار حتي اگر موضوع به من ربطي نداشته باشد ميآيم و ميگويم: «هي فلاني! تو حق نداري اون يكي فلاني رو مسخره كني!» و چون اين فلاني از اول هم شعور نداشت وگرنه ديگري را مسخره نميكرد، اكنون هم از بيشعوري خود نهايت استفاده را ميبرد و مرا ميبندد به فحشهاي ركيك و خيلي ركيك كه من در تمام عمرم به گوشم هم نخورده است!
بعد من هم گروه را به خاطر آن يك نفري كه مورد تمسخر قرار گرفته و هيچ نسبت و رابطهي خاصي هم با او ندارم ترك ميكنم و هر چه مرا اد كنند باز هم ترك ميكنم، به اين كار افتخار ميكنم. چون دو، سه نفر ديگر هم بعد از من آن گروه مسخره را ترك ميكنند! من كلا به ترك انسانهايي كه ارزش ماندن ندارند افتخار ميكنم.


وقتی شکوفه آلو مرد

چوب جادویی

فن بیان پدر و مادرها

مادر

و عمری که می گذرد

بیمارستان

مثبت اندیشی / طنز

تضاد

ماجراهای ویلیام هوک، کارآگاه خصوصی/ قسمت اول
