.jpg)
بیایید نور جمع کنیم
نویسنده : وبگردییک گروهی بچههای وبلاگ نویس توی تلگرام درست کردهاند که دیروز به من یادآور شدند زمانی توی بلاگفا، دعاهای دسته جمعیای میگذاشتم، تحت عنوان «میخواهیم نور جمع کنیم». از من خواستند دوباره ازین پستها بگذارم. راستش خیلی وقتها بوده که خودم خواستم بیایم اینجا و بگویم بچهها بیایید دوباره باز به بهانهای راس یک ساعت معین به یاد هم باشیم و انرژیهای خوب برای هم بفرستیم، اما نشده... دقیقا همان شب یک نفر دیگر از من خواست دوباره دعای دسته جمعی بگذارم. شاید صلاح این بوده که چند نفر یادآور گذاشتن همچین حرکتی باشند و چه زمانی بهتر از ماه رمضان...
بار اول که همچین پستی گذاشتم و خواستم برای پدر دوستم دعا کنید؛ چند روز نگذشته بود که فهمیدم حالش خوب شده و همین باعث شد امیدوارتر از قبل به این روند ادامه دهم. هر دفعه کسی بود که بعد از گذاشتن این پستها بیاید بگوید حالش بهتر شده یا مشکلش آسانتر رفع شده. همه اینها بهانهای بود که هربار محکمتر از قبل دستتان را بگیرم و بیشتر از قبل به قلبهایتان ایمان بیاورم و مهمتر از آن، با باوری مطمئن تر دستهایم را بلند کنم و از او بخواهم و بدانم که میشنود.
در این ماه بهانه برای در زدن خانهاش بیشتر داریم. هیچ وقتی از سال به این اندازه به او نزدیک نیستیم. حداقلش این است که به بهانه سحری خوردن نمازهای صبحمان قضا نمیشود، حالا این همه حرف زدم که بگویم در این مدت نور به خودی خود درون ماست، بیایید بسطش دهیم به همه امورات زندگیمان. بیایید با هم تقسیمش کنیم... در این وقت سال، بیشتر از هروقت دیگری منتظر اذان هستیم. پس قرار ساعتی ما باشد برای وقتهایی که صدای اذان را میشنویم. صدای اذان صبح و مغرب و ظهر، وقت سحر و افطار بیشترتر، موقع شنیدن اذان گوشمان زنگ بزند برای دعا کردن به یگدیگر...
دعا کنیم برای تمامی مریضها. برای آنهایی که حسرت گرفتن روزه دارند و دلشان میخواهد حداقل یک بار با زبان روزه افطار کنند و نمیتوانند. از بیماران شیمی درمانی گرفته تا اعصاب و روان. دعا کنیم برای تمام آنهایی که در پی کارند، برای آنهایی که دلشان یک افطاری یا سحری دلچسب میخواهد اما وسعت مالی چندانی ندارند، برای کنکوریها که تلاششان بینتیجه نماند، برای پدر مادرهایی که چشم انتظار بچههایشان هستند، برای پیرهایی که دل تنگ روزهای رفتهشاناند، برای ماندگاری سلامت خانواده و دوستانمان، برای سربازهایی که دور از خانهاند، برای کودکانی که زیر آوار جنگ اند، برای زنهای باردار، برای اینکه کسی شبها با گریه نخوابد، کسی آرزوهایش زنده به گور نشود. دعا کنیم برای اینکه نسبت به زندگی و باورها و عقایدمان درک انسانی داشته باشیم. به آنهایی که در حقمان بدی کردند دعا کنیم تا کمتر دل بسوزانند. برای خودمان صبر بخواهیم. دعا کنیم برای آنهایی که سالها کنارمان بودند و حالا زیر خروارها خاک منتظر فاتحهای از جانب ما هستند، برای ازدواج جوانها. برای باران دعا کنیم، برای رودهای خشکیده، برای دلهای خشک شده از مهر، برای اضافه شدن به عقل و ایمانمان، برای آنهایی که مهاجرت کردند و حالا دل تنگ سرزمینشان هستند. برای ماندگاری شادیها دعا کنیم، برای ثانیهای بودن غمها و محکم شدن عشقها و غیره و غیره... به یاد همدیگر باشیم. سر هر اذانی که میشنویم، به یاد بچههای جمع شده در تلخ همچو چای سرد...
=========
منبع:
http://atiyee.blog.ir/1394/03/30

پیوند ما از جنس جنون بود

وقتی به جای خواب غزل میربایدم

سناریو عجیب

مرو فاش کن رازِ در خانه را

تیر خلاصی

دو سال جوانی

برای شما که دلتنگ تان شدم

دل نشکنیم

شاید بشود گفت برگشت!

به نبیره ای که شاید هرگز زاده نشود

کارگر را چه به زندگی؟

من دیوانه

تفسیر انیمیشن کوتاه loe

شاه رویایی

هر روز باش

یک ماه دیگر از عمر گذشت

آشفتهی تو با غم و دلتنگی

مه لقا بانو / قسمت آخر

کتاب های ممنوعه که پرفروش شدند
