
بازگشتی نیست (2) / شعر
نویسنده : سلیمان حسنیآق بابا، که دلم لَک زده از بهرِ صداش
تا که دیدار نباشد همه، درخواب، کجاست
پدرم تاجِ سَرَم، او که دلش، دریا بود
چون نجاتم دهد از، ورطۀ گرداب، کجاست
پرده خوانی که به کوچه به صدایِ خَشدار
باز گوید به من افسانهیِ سهراب، کجاست
زور خانه، که نمادِ دلِ پاک و مولاست
اثر از مرشدِ گیرندهیِ مضراب، کجاست
بویِ دارویِ گیاهی، ببرد هوش، زِسَر
آن فروشندهیِ سرخاب و سفیداب، کجاست
آن صدایِ خوشِ آوازِ پدر، بارِ دگر
کُنَد آرام به آوایِ خود اعصاب، کجاست
تشنهام، تشنهیِ دیدارِ رُخِ مادرِ خود
آنکه ما را کُنَد از عاطفه سیراب، کجاست
روزِ عیدی که همه، خانهیِ مادر بودند
بویِ دلچسبِ پلو، داخلِ بشقابکجاست
همدلی بود، همه جا، سَرِ دیگِ نذری
بویِ آشی که شده نادر و نایاب، کجاست
وسطِ کوچه پُر از برفِ زیادی، می شد
روزهایِ خوشِ بارانی و سیلاب، کجاست
آن هنرمندکه بارنگ و گِل و کاشیِ سبز
نقشِ زیبا زده در مسجد و محراب کجاست
خطِ خوش با هنرِ ناب، شده کم پیدا
او که با جو هر ونی، میکُنَد اعجاب، کجاست
حیف حامی، که دگر باز نمیگردد، باز
مرهمی بهرِ دلِ واله و بی تاب، کجاست

حصار تنهایی

پیوند ما از جنس جنون بود

مشتبا وارد می شود!

وقتی به جای خواب غزل میربایدم

وضعیت سلبریتی ها در سال 97

تیر خلاصی

مه لقا بانو / قسمت اول

سناریو عجیب

دل نشکنیم

شاید بشود گفت برگشت!

برای شما که دلتنگ تان شدم

من چه گویم

کارگر را چه به زندگی؟

تفسیر انیمیشن کوتاه loe

من دیوانه

شاه رویایی

آن خانه

هر روز باش

به نبیره ای که شاید هرگز زاده نشود
