
آتش به در باغ بهشت افتاده است
نویسنده : ایمان فروزان نیانگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بين صدا گم بود و آتش
بجاي تسليت با دسته ي گل
هجوم قوم هيزم بود و آتش
(محسن عرب خالقي)
======***======
خون است که روی خاک خشت افتاده است
داغ است به قلب سر نوشت افتاده است
خیزید وفرشته را به بیرون ببرید
آتش به در باغ بهشت افتاده است
(محمد زمانی)
======***======
می بویم گیسوانت را
تا فرشته ها حسودی کنند
شانه می زنم موهایت را
تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا
شعر می گویم برای تو
تا کلمات کیف کنند
مست شوند
بمیرند
(مصطفی مستور)
======***======
نیمی از جان مرا بردی، محبت داشتی
نیم باقیمانده هم هر وقت فرصت داشتی
(سجاد سامانی)
======***======
نشد يک لحظه از يادت جدا دل، زهي دل، آفرين دل، مرحبا دل
ز دستش يک دم آسايش ندارم، نميدانم چه بايد کرد با دل
(ابوالقاسم لاهوتی)
======***======
دوستت دارم ولي ديگر نخواهم گفت چون
«دوستت دارم» شده قرباني تکرارها
خندههاي زورکي را خوب يادم دادهاي
مهربان بودي وليکن مثل مهماندارها
(سید تقی سیدی)
======***======
با تو
قند پهلو می شود
تلخی آغوشم
(آرش ناجی)
======***======
بگذار سر به سینه ی من در سکوت ، دوست
گاهی همین قشنگترین شکل گفت و گوست
(مژگان عباسلو)
======***======
میکشم درد چون تو میخواهی
مثل یک مرد چون تو میخواهی
همرهم هست آدمی برفی
با دلی سرد چون تو میخواهی
(محمدحسین آبایی)
======***======
فردا تو را خواهم دید
و حالا هر چه می کنم خوابم نمی برد
با آفتاب نسبتی داری؟!
(رضا کاظمی)
======***======
چرا وقتی میروی
همه جا تاریک میشود؟
انگار از اول مرده بودم
و ترسیده بودم
و تو هم نبودی…
نه اینکه گریه کنم، نه
فقط دارم تعریف میکنم چرا بغض کرده بودم
و آرام نمیگرفتم ...
(عباس معروفی)
======***======
مرد که گریه میکنه..
کوه که غصه میخوره...
یعنی هنوزم عاشقه...
یعنی دلش خیلی پُره...
(مهرزاد امیرخانی)
======***======
یقین دارم که در وصف شکر خندت فرو ماند
سخنها بر لب سعدی، قلمها در کف مانی!
(حسین منزوی)
======***======
یک نوبهار اگر بشکوفد لبان تو
پر میشود تمام زمین عطر سیب را
تنها به اشتیاق سلامی گذاشتم
در پشت سر هرآنچه فراز و نشیب را
(آرش شفاعی)
======***======
گر من از عشق غزالی غزلی ساختهام
شیوه تازهای از مبتذلی ساختهام
ادب از بی ادب آموز که لقمان گوید
از عمل سوخته عکس العملی ساختهام
(شهریار)
======***======
بی روی تو خورشید جهانسوز مباد
هم بیتو چراغ عالم افروز مباد
با وصل تو کس چو من بد آموز مباد
روزی که ترا نبینم آن روز مباد
(رودکی)
======***======
شانهام
که از شانهات
بر ملحفهها میریزد
یاسهای زردِ ریز
که از سر حیاطِ خانهها
بر دیوار کوچهها...
تعبیرِ فصل نیستند؛
تعبیر اشکاند
که میریزند
و میریزند
...
مژههای آب خورده
تاوانِ چشم های آب نخوردهاند!
(مهدیه لطیفی)
======***======
سلیمان حسنی:
بگفتا پیمبر به حیدر که تا
در آئینه کردی نظر بر لقا
بگو ای خدا همچو سیمایِ خوش
بِدِه سیرتی خوب ونیکو به ما
(سروده خودم)
======***======
سلیمان حسنی:
بگفتا مرتضی، بنده حیا کُن
به نیکی حضرتِ حق را صدا کُن
اگر داری امیدِ لطفِ یزدان
تو تقوا را عجینِ کارها کُن
(سروده خودم)
======***======
zohreh _sa:
جرقه زدی
روشن شد
شاید منتظری
منتظر رودخانه آبی بهمن ماه هر سال...
زندگیت را به آب میسپاری
و در خاکستر هوا محو میشوی
و غم میسرایی و نی میزنی
چقد حس وحشیانه و گنگی دارم
آتش گرفت دیگر خاموش نمیشود...
آرام آرام میسوزد همین!
======***======
azadeh_tabrizi:
واژهها نیز امشب از من گریزان شدهاند
مدام مرا به راههای انحرافی میکشانند
مدام ردِ واژهها گم میشوند
قسم میدهم به خودتان
به کلمه ... که لحظهای هیاهو نکنید
======***======
azadeh_tabrizi:
این بار زُل میزنم بهت
و التماست میکنم که نروی
و نگذاری تنها دلیل بودنم برود
و پشت سرش را هم نگاه نیندازد