
قسم به خشت کج ، من هرگز ثریا را ندیده ام
نویسنده : yekta_bسالها پیش یک جایی خواندم: « بزرگترین ریسک کردن، ریسک نکردن است.» و من تمام این سالها بیمحابا در عین ریسک پذیر نبودنِ مطلق، بزرگترین ریسکها را انجام دادم. راستش را بخواهید این جوری بار آمدم، بزرگ شدم، یاد گرفتم همیشه و همه جا و در مقابل هر کسی محتاط باشم، یاد گرفتم باید مواظب بود، باید ترسید! من هیچ وقت جسارت ریسک کردن را نداشتم، همیشه از ریسک کردن فــرار کردم، از اشتباه کردن ترسیدم، همیشه احتمال ریسک کردن را در فکرم هم دور زدم!
این گونه بود که در همهی این سالها روی یک خط ممتدِ مستقیم روزگار گذراندم تا الان، تا الان که فهمیدم این یک اشتباه مطلقِ بزرگ در تمام زندگی ـَم بوده است. جسور بودن آدمهای ریسکپذیر برای من قابل ستایش است، اصولاً ریسکپذیرها قوی ـترند و چون از شکست نمیترسند، شکست ناپذیرترند. بالا و پایینهای ماجراجویانهی زندگیشان به جای کسالت بار بودن ِ یک زندگیِ خطی، هیجان انگیز است. اهل ریسکها یقیناً باتجربه تر هستند پس موفق ترند، اصلاً با تمام اشتباهات ـشان یک جوری راضی ـترند، از خودشان، از زندگی، از روزگار، از دنیا، کاش و آه کمتری در دل دارند، تو فکر کن اهل ریسکها تماماً متمایل به نامیرایی ـند...

حصار تنهایی

پیوند ما از جنس جنون بود

مشتبا وارد می شود!

وقتی به جای خواب غزل میربایدم

وضعیت سلبریتی ها در سال 97

تیر خلاصی

مه لقا بانو / قسمت اول

سناریو عجیب

شاید بشود گفت برگشت!

دل نشکنیم

برای شما که دلتنگ تان شدم

من چه گویم

کارگر را چه به زندگی؟

تفسیر انیمیشن کوتاه loe

آن خانه

شاه رویایی

هر روز باش

من دیوانه

سیاستزدگی تا کجا؟
