
به یک خانم خنده رو و پر انرژی نیازمندیم!
نویسنده : anahita_rبی حرف اند، اغلب. گاهی اگر حرفی هم رد و بدل می شود، از جزئیات بیماری و هزینه های آن است. با چهره های چروکیده و نخ کش شده رو به روی هم نشستهاند. گاهی هم در آن راهروهای سرد در انتظار نوبت ایستاده و با انرژیهای منفی درونشان موج مکزیکی میدهند.
این سالن ها، اتاق ها، راهروها، راه پلهها را هر چقدر از گلهای هدیه داده شده به دکتر و تصاویر بچه و منظره پر کنند. باز هم در نگاه بیماران تفاوتی نمیکند. بغض دارند! پرونده پزشکی و عکسهای رادیولوژیشان را مثل بچههای سر راهی بغل گرفتهاند و چشمانشان برای یک نقطه ته جاده ناامیدی دودو می زند.
باید بنویسم، همه باید یک آگهی بنویسیم.
ترجیحا خانم، پر انرژی، خنده رو، سرسخت و لباسهای رنگی نیازمندیم ..... همه نیاز دارند. مثل گلدان کنار پنجره یا آبسرد کن. به یک شخص که طبق نوبت بیماران بنشیند کنارشان. مجله های طنز دست بگیرد و قاه قاه بخندد و بقیه را هم مجبور کند بخندند. تا شاید آن خانمها کمی دست بکشند از خیره شدن به یک گوشه و چرخاندن انگشترشان و آقایان بیخیال ساعت و قدم زدنهای عصبی بشوند. کسی باید باشد لبهای آویزان و خشک شده را بردارد، پوست های چروکیده را اتو بزند و مراقب خوشیهای مردم باشد مخصوصا در بیشترین جاهایی که دیده میشوند. ممکن است این خوشی یکبار مصرف باشد، اما مطمئنم تا بی نهایت نگاهشان را خوب می کند هرچند زودگذر.


حصار تنهایی

پیوند ما از جنس جنون بود

مشتبا وارد می شود!

وضعیت سلبریتی ها در سال 97

مه لقا بانو / قسمت اول

تیر خلاصی

شاید بشود گفت برگشت!

دل نشکنیم

من چه گویم

دروغ...!

از خوشی ها بخوانیم

کارگر را چه به زندگی؟

آن خانه

سیاستزدگی تا کجا؟

تفسیر انیمیشن کوتاه loe

هر روز باش

سناریو عجیب

من دیوانه

برای شما که دلتنگ تان شدم
