
المپیک سیدنی اولین بار بود که اسم حسین رضازاده را شنیدم، چنان با صلابت یا ابولفضل(ع) گفت که ندایش از استرالیا در قلب همهی ما پیچید، سن و سالی نداشتم که چنان از سر تکان دادنش زیر وزنه ذوق میکردم که انگار خودم وزنه میزنم. او هم سن و سالی نداشت و در حرف و حرکاتش مانند تمام آذری زبان های کشورمان صداقت و نجابت موج میزد. او از آنجا برای تمام مردم ایران محبوب شد. از آن به بعد مدال میگرفت یا ابولفضل(ع) میگفت و نجابتش را هم حفظ کرده بود. مدتی بود عدهایی لقبی به او داده بودند که اکثر مردم ایران هنوز مردد بودند که آیا این لقب را به کار ببرند یا نه؟ اما وقتی که ترکها به او پیشنهاد سنگین مالی دادند و بر احساسات آذری او هم دست گذاشته بودند او آنها را به شدت نا امید کرد و به ملت و کشورش پشت نکرد.
لقبی که تا آن زمان فکر میکردیم در ورزش فقط لایق مرحوم غلامرضا تختی است را برای او هم بکار بردیم، اینقدر محبوب بود که به یاد دارم در سریال پر طرفدار زیر آسمان شهر یک قسمت به این کار بزرگ او اختصاص دادند، اخبار مراسم عقدش در مکه مکرمه را نشان دادند و خلاصه اقبال مردمی در حد عالی بود.
برای طلای 2004 آتن دیگر شگفت زده نشدم و به این فکر بودم که خدا کند 2008 زودتر برسد تا او در طلای المپیک هتریک کند! اما در آستانهی المپیک 2008 او از مسابقات به دلایل پزشکی انصراف داد و برای همیشه از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد. بازار شایعات داغ بود اما به حرمت تمام روزهای قشنگ گذشته باور نمیکردیم... زمانی که سرمربی تیم ملی شد شایعات باز هم زیاد بود اما باز هم باور نکردیم. وقتی تیم او دوپینگی و محروم شد، گفتیم اتفاق است. وقتی گفتند او خودش سنگین وزنها را دوپینگی کرده تا رکوردش دست نخورده بماند، گفتیم دروغ است. اما وقتی خود رشید شریفی و سعید علی حسینی فریادها زدند، مصاحبهها کردند و اسناد و مدارکی رو کردند نمیدانستیم چه بگوییم! وقتی پس از زمان کمی به ریاست فدراسیون رسید دیگر نمیتوانستیم، خوشبین باشیم. وقتی با علی مرادی که خودِ رضازاده محصول فداراسیون او بود بدترین برخوردها شد از روح تختی بزرگ شرمنده شدیم. وقتی با تمام هشدارها برای قانون 2شغلهها باز هم نتوانست از کرسی شورای شهر دل بکند، شک کردیم که این رضازاده همان رضازادهی سابق است که از پول و قدرت ترکها گذشت؟
اینجانب بعد از المپیک عملکرد چند فدراسیون را تا حدودی دقیق رصد کردم که یکی از آنها فدراسیون وزنه برداری بود. چه بحران اتفاقات ملی پوشان با کوروش باقری که فدراسیون بسیار بد مدیریت بحران کرد و آن کینهها و مشکلات ادامه داشت و باعث افت امثال سلیمی شد؛ چه ماجرای چند روز پیش در قطر... این ماجرای آخر دیگر صبرم را پایان داد! این بار باید از شاهکار جدید قهرمان سابق کشورمان بگویم...
همهی ما در این توافق داریم که در ورزش کرسی بین المللی کم داریم و این کرسیها بسیار مهم است. نمونهاش همین بحث دوپینگ بازیکن عراق و لابی ضعیف ما! یکی از مهمترین کرسیهایی که ورزش ایران داشت کرسی علی مرادی بود. اما آنچه که در سه شنبهایی تلخ در قطر رخ داد پایانی بود بر بیش از 5 سال تلاش فدراسیون رضازاده برای گرفتن مهمترین کرسی اجرایی ایران در نهادهای بین المللی ورزش دنیا! حالا دیگر علی مرادی نه تنها دبیرکل که حتی صاحب کرسی آسیایی هم نیست تا حسین رضازاده که تا چندی دیگر قربانی قانون 2 شغله ها میشود و انشاءلله از فدراسیون میرود شادمانه بگوید توانسته به خواستهی تاماش آیان، علی مرادی را از کرسی اجراییاش پایین بکشد.
علی مرادی قهرمان پیشین وزنه برداری آسیا که تحول در وزنه برداری ایران از دورهی مدیریت او آغاز شده بود سالهاست که پنجه در پنجهی پدر خواندهی وزنه برداری دنیا یعنی تاماش آیان انداخته است. او در همهی این سالها سعی میکرد تا مانع باجدهی وزنه برداری ایران به مافیای جهانی وزنه برداری شود. اما مقابله با این جریان عواقب سنگینی هم برای او داشت. اتفاقات کلی که ناگهان به نام وزنه بردارن ایران در می آمد و... جناب رضازاده اما همیشه مشی خلاف جهتی از مرادی داشته و همیشه سعی کرده با فدراسیون جهانی هر طور شده در یک مسیر باشد. او در همهی این سالها سعی داشته اختلافاتش با مرادی را هم نمایان کند، عدم حمایت فدراسیون ایران از مرادی سرانجام اثر بخش بود و ایران مهمترین کرسی اجرایی اش در ورزش آسیا را هم از دست داد و حالا دیگر هیچ کرسی مهمی در ورزش دنیا ندارد.
آقای رضازاده شخصا برای همان مدت کوتاهی که به شما جهان پهلوان گفته ام شرمنده ام اما شما هم به حرمت آن زمان که محبوب بودی از ورزش برو و شخصیت ورزشی ات را خرابتر نکن!





وقتی شکوفه آلو مرد

چوب جادویی

فن بیان پدر و مادرها

مادر

و عمری که می گذرد

بیمارستان

مثبت اندیشی / طنز

تضاد

ماجراهای ویلیام هوک، کارآگاه خصوصی/ قسمت اول
