
امیر (پیمان معادی) و سارا (نگار جواهریان) در آستانه مهاجرت از ایران قرار دارند. پرستار همسایه کناری آنها، برای چند ساعت نوزادش را در خانه این زوج میگذارد ولی... . این قصه یک خطی اولین ساخته نیما جاویدی کارگردان جوان 35 ساله بجنوردی است. جاویدی تحصیلات آکادمیک خود را در زمینه مهندسی مکانیک دانشگاه مازندران گذرانده است. به دلیل علاقه به فیلمسازی در سال 78 اولین فیلم کوتاه خود را میسازد که با استقبال خوبی در جشنوارههای مختلف مواجه میشود و به او برای ادامه کار در زمینه فیلمسازی انگیزه میدهد.
زمانی که یک کارگردان فیلمنامهای را نگارش میکند که براساس آن تقریبا تمام صحنههای یک فیلم سینمایی 90 دقیقهای را باید تنها در یک لوکیشن -که آن هم یک آپارتمان 100 متری است- فیلمبرداری کند، اولین سوالی که ذهن او را درگیر خود میکند این است، چگونه فیلم را برای مخاطب خود روایت کنم تا خسته کننده نشود؟ کارگردان در این اثر از تنوع لوکیشن و رنگ و لعابهایی که یکی از تکنیکهای جذابیت در سینما است بیبهره مانده و حالا باید داستان را آنقدر جذاب تعریف کند تا تماشاگر در سالن سینما لحظهای هم نگاهی به ساعتش نیاندازد. جاویدی چه در نوع روایت فیلم و چه در تعلیقهایی که درون فیلمنامه ایجاد کرده است، خواسته یا ناخواسته تکراری ناقص بر مدل قصهگویی فرهادی داشته است ولی به هیچ عنوان نتوانسته ذهن مخاطب را همچون درباره الی و جدایی نادر از سیمین درگیر ماجرا فیلم کند. صدای تلفن، زنگ آپارتمان، سیگار کشیدنها و ... که قرار بود به تشویش داستان کمک کند و برای تماشاگر دلهرهآور باشد، بیشتر روی اعصاب آنها میرود. یک ربع ابتدا فیلم که طبق اصول کلاسیک فیلمنامه نویسی وظیفه معرفی شخصیتها و فضا را به مخاطب دارد امیدوار کننده است ولی هراندازه جلوتر میرویم نه تنها داستان از ریتم میافتد بلکه مکثهای طولانی و شلوغی دیالوگ بازیگران برای تماشاگر ملالآور میشود. جاویدی در فیلم از پیمان معادی که بیشک میتوان به او لقب بینالمللیترین بازیگر سینما ایران را داد، استفاده کرده است. معادی که میگوید از اصغر فرهادی یاد گرفته است نقش را طوری بازی کند که به چشم نیاید و باید گفت توانسته چه در ملبورن و چه فیلم اشعه کمپ ایکس در سطح اول سینما جهان، این کار را به خوبی انجام دهد. اما در کنار معادی نگار جواهریان نتوانسته ما را یاد بازیهای درخشانش در طلا و مس یا اینجا بدون من بیاندازد تا استرسش، دعوا کردنهایش، نتواند در ما حس همذات پنداری را ایجاد کند. کاری که نازنین بیاتی جوان در فیلم فرشتهها با هم میآیند، توانست انجام دهد و خودش را به عنوان کشف جدیدی در سینما مطرح کند.
به هر حال ملبورن که نامزد دریافت بهترین کارگردانی و فیلمنامه فیلم اولیها از جشنواره سی و دوم فجر شده بود، در کنار تمام ضعفهایش، ارزش دیدن دارد ولی نباید از فیلم انتظار تعلیقهای عجیب و غریب یا مفرح بودن داشته باشید. سالن اول سینمای هویزه این روزها ملبورن را بر روی پرده دارد و با استقبال بسیار خوب مردم مشهد نیز همراه بوده است.
برای دیدن آنونس فیلم ملبورن در سایت آپارات روی پوستر فیلم کلیک کنید؛
