
شما را به چالش خدمت به زائر امام رضا(ع) دعوت میکنم
نویسنده : سید مصطفی موسوی اصلقصه از جایی شروع شد که امسال به سفر پیاده سمت کربلا برای روز اربعین و خواندن زیارت اربعین طلبیده شدم، ابتدا به نجف و زیارت امیرالمومنین(ع) رفتم، نزدیکهای حرم حضرت امیر(ع) پیر و جوان از خانههایشان بیرون زده بودند و یکی پس از دیگری صدا میزدند: «حاجی، سیدی تفضل طعام (بفرمایید غذا)». عدهای مشغول چایی دادن بودند و هر کسی به نحوی در حال خدمت به زائر امیر المومنین بود. بعد از زیارت حضرت امیر و مسجد کوفه، راهی کربلا شدم.
در مسیر پیاده روی موتوری صدا میزد: «مجانا به سمت کربلا». سوارش شدیم و بالاخره سواره و پیاده به مسیر اصلی حرکت رسیدیم.
شب شده بود، همه عراقیها به کوچه و خیابان ریخته بودند و دعوتت میکردند به خانهشان. «زائر تفضل (بفرمایید)، مبیت(خانه)، طعام (غذا)» کمی به راه ادامه دادیم تا رسیدیم به فردی که به فارسی میگفت: «بفرمایید شام» حس دیگری بهمان دست داد و وارد شدیم (آنجا هم خانه یک عراقی بود) سفره پهن بود و برای هرکس یک نوشابه و پرتغال، سینی شام رسید و شام آن شب آبگوشت بود. بعد از شام چای را آورد و بعد هم رختخوابها را پهن کرد و گفت باید امشب را اینجا استراحت کنید. شب اول را در همان خانه سپری کردیم و صبح بعد از نماز، تا صبحانهمان را نخوردیم، نگذاشت خارج شویم.
بعد از خواندن نماز و خوردن صبحانه خانه را به مقصد کربلا ترک کردیم. از همان صبح زود شروع شد، صدای کوچک و بزرگ که فریاد میزدند: تفضل زائر... کودکانی که سینیهای سنگین را بر دست داشتند، با صدای کودکانهشان میگفتند: تفضل تفضل... در راه هرچه که میخواستی بود، از تخم مرغ، شیر، چای، خرما برای صبحانه تا برنج و مرغ و گوشت و کباب ترکی و... برای نهار و در راه موکبهایی (مکانهایی) برای استراحت و خواب فراوان بود با کلی پتو و دیگر لوازم لازم.
بالاخره از لحاظ خوراکی و مکانی چیزی برایمان کم نگذاشتند، در راه هر چه میخواستی فراوان بود و هر کسی با هر چه داشت و هرطور میتوانست به زائر حضرت خدمت میکرد. کمترین چیزش دادن دستمال کاغذی بود که برای خودش کار بزرگی بود.
این خدمت بزرگ عراقیها به زائران، عجیب شرمندهمان کرده بود و مکالمه بین ایرانیها در بین راه و در کربلا بیشتر میسوزاندنمان. «دم این مردم گرم»، «کدوم یکی از ما حاضر میشیم این کارا رو بکنیم»، «به خصوص مشهدیها» خودم را مخاطب حرفهایشان حس میکردم، کدام یکی از ما حاضریم برای زائران پیاده امام رضا(ع) اینچنین کنیم؟! واقعا چرا ما نباید ارادت و اخلاص خود را به اهل بیت، به خصوص امام رضا(ع) که در شهر ما هستند، ثابت کنیم.
این روزها از دور و نزدیک زائران پیاده امام رضا(ع) در راه هستند و همه عاشقانه به زیارت امام مهربانیها میآیند. کسانی که مهمانداری عراقیها را به چشم دیدید و یا کسانی که مستنداتش را از تلوزیون تماشا کردید یا نکردید، چقدر حاضرید مهانداری را تمرین کنید و یاد بگیرید!؟ چقدر حاضرید ارادت خود را ثابت کنید!؟
توصیه میکنم به تمامی دوستان که حتما مهمانداری را تمرین کنند، نمیگویم که بروید و به خانهتان دعوتشان کنید، چون شاید خانهای از خودتان نداشته باشید و یا اینکه امکانش نباشد ولی میشود با کمترین امکاناتی که دارید (مثل بستهای دستمال کاغذی و یا چیزی شبیه آن) به زائر امام رضا(ع) خدمت کنید. به خدا سوگند که کسر شأن نیست و ما باید در خدمت به زائر آقا از هم سبقت بگیریم. اگر کسی ما را مسخره کرد، فکر نکنیم که آبرویمان رفته، مواظب باشیم به خاطر ترس از مسخره شدن دین خود را از دست ندهیم...
بیایید با این کار آبروی خود را از امام رضا(ع) بخریم و آخرت خود را آباد کنیم...
من شما را به چالش خدمت کردن به زائر امام رضا(ع) در این روزها دعوت میکنم!



حصار تنهایی

پیوند ما از جنس جنون بود

مشتبا وارد می شود!

وقتی به جای خواب غزل میربایدم

وضعیت سلبریتی ها در سال 97

مه لقا بانو / قسمت اول

تیر خلاصی

سناریو عجیب

شاید بشود گفت برگشت!

دل نشکنیم

من چه گویم

دروغ...!

کارگر را چه به زندگی؟

تفسیر انیمیشن کوتاه loe

آن خانه

شاه رویایی

هر روز باش

سیاستزدگی تا کجا؟

برای شما که دلتنگ تان شدم
