.jpg)
«کشتی» منو کشتی!
نویسنده : mr_khasدیروز صبح پس از سوزاندن فسفور زیاد بر اثرجویدن درس مقاومت مصالح، برای رها شدن از فشارهای ناشی از درس به تلویزیون پناه بردیم، اما چه پناه بردنی؟! اگر قبل از تماشای تلویزیون فقط فشار درس خواندن بود، پس از آن انواع امراض در ما به وجود آمد و همانا تنها مرضی که نگرفتیم ویروس ابولا بود و گرنه از فشار خون تا قند و تعداد پلاکتهای خون و چه و چه جملگی به سقفشان چسبیدند، آنگونه که باعث شد پس از چند هفته دوری از میادین جیم، از نوشتن استاتوسها و متون کم حجم طنز، دوباره به نوشتن متن روی بیاوریم!
و اما برویم سراغ اصل مطلب. باز هم نا داوری! و باز هم تقاص بیکفایتی داوری را عمه داور پرداخت. آنجایی که خود حریف هم از این موضوع متعجب بود که چگونه در روز روشن و زیر نور پروژکتور و این همه دوربین و موجود زنده میشود ضربه فنی را هیچ حساب کرد!؟
بله! و باز مردم ما پیوند نزدیکی با اقوام داور و کمیته داوران پیدا کردند، به گونهای که احوال کل فامیلهای داوران را جویا میشدند.
خلاصه هر چه بگوییم مدال برنز تو برایمان مثل طلاست، به نظر من درصدی هم در آرامش خاطر این پهلوان ایرانی تاثیری نخواهد داشت. تمرینات وحشتناک کشتی را با هزار امید گذرانده که در دو آوردگاه بزرگ مانند المپیک و بازیهای آسیایی طلا کسب کند و حالا رویاهایش را بر باد رفته میبیند و شاید در خلوت مدام با خودش تکرارمیکند: این همه دوری از خانواده و تلاش و زحمتم بر باد رفت! و کم ندارند از این غصهها همانند سعید قصه ما.