
نمیدانم عشقت را كجای جاده جا گذاشتهام
نویسنده : Raaahilخدایا مرا ببخش اگر صبح دم كه جان تازهام میدهی به هر كسی سلام میكنم اما فراموش میكنم كه به تو سلام كنم.
خدایا مرا ببخش كه برای ملاقات كمترین افراد زیباترین لباسهایم را به تن میكنم اما برای دیدارمان در نماز ناچیزترین لباسها را میپوشم.
خدایا مرا ببخش كه در طول روز با همه سخن میگویم و با دقت به آنها توجه میكنم اما گاهی یادم میرود منتظر من هستی وحتی موقع حرف زدن با تو اندكی از توجهم مال تو نیست و نمازم را با منت و بیدقت میخوانم.
خدایا مرا ببخش اگر گاهی به جای شمارش نفسهای داشتهام نداشتههای ناچیزم را بهانه دوریام از تو قرار میدهم.
خدایا مرا ببخش اگر از دست دادن بیارزشترین چیزها در زندگیام به وحشتم میاندازد اما تویی را كه هر لحظه از دست جانم میروی نادیده میگیرم
خدایا مرا ببخش اگر عشق همه را در دلم میكارم و از آن مراقبت میكنم اما نهال عشق تویی را كه نفسهایم را به من هدیه كردهای در دلم خشكاندهام.
خدایا میدانم نگاهم میكنی و منتظر هر لحظه برگشت من هستی، میدانم كه دنیا را برای من آفریدی و من را برای خودت. و من چه بیرحمانه در عمق خودخواهیهایم دنیا را میگیرم، اما سهم تو را از قلبم به فراموشی میسپارم ...
خدایا مرا ببخش از اینكه عشقت را نادیده میگیرم و دلم را مالامال آرزوهای ناچیزی میكنم كه دلخوشی اندك داشتن آنها عشقت را از من دور كند و كوله بار سنگین گناهانم مرا شرمنده عشقت نسازد...
خدایا مرا ببخش كه هنوز هم اگر نمازی میخوانم به عشق بهشت و ترس از جهنم توست، نمیدانم عشقت را كجای جاده جا گذاشتهام... كاش زودتر میفهمیدم كه همه خوشبختیها در لبخند رضایت تو از من خلاصه میشود خدایا شرمسارانه برگشتهام و میگویم مرا ببخش...


وقتی شکوفه آلو مرد

چوب جادویی

فن بیان پدر و مادرها

مادر

بیمارستان

و عمری که می گذرد

مثبت اندیشی / طنز
